آرشیو یکشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۳، شماره ۴۲۰۷
صفحه آخر
۲۰
تلنگر

شیب، بام، افسوس

مریم خباز

گروه جامعه- بیایید با هم برویم به دهه 80، به سال 86، به روزهایی که یک ویدئو، جمع های خودمانی مان را از خنده می برد روی هوا. ویدئوی «شیب، بام» یادتان هست؟ همان فیلم کوتاه یک دقیقه و 45 ثانیه ای که با یک گوشی همراه گرفته شده بود و درباره «بیژن استرس» بود.

تصویر درباره پسری بود ایستاده پای تخته سیاه کلاس و در حال پاسخ دادن به سوالات معلم. معلم می پرسید چرا در شمال ایران بام بسیاری از خانه ها را شیبدار می سازند و بیژن، دستپاچه و مغلوب استرس تکرار می کرد، شیب، بام؟ شیب، بام؟ و این شیب و بام شده بود جوک، مایه خنده عده ای، تکیه کلام برخی.

خدا می داند این ویدئو چند بار میان مردم دست به دست شد و چند صدبار صدای خنده ها را به آسمان برد. اما کسی که مردم به او خندیدند و درس نابلدی اش را دست گرفتند، دلش از این خنده ها لرزید. پسر 9 ساله آن روزها حالانوجوانی شانزده ساله و رشید شده که گفته می شود به خاطر همان ویدئو و همان خنده ها درس را کنار گذاشته است.

بیژن یک کودک تارک تحصیل است که می توانست نباشد اگر ویدئوی او منتشر نمی شد و تصویرش از تنکابن به کل ایران نمی رفت. او حالادر شهرش گچ کاری می کند و حتما هنوز عده ای سر راهش هستند که یاد آن ویدئو بیفتند و تکه ای به او بپرانند.

نوجوانانی مثل او کم نیستند که این اتفاقات لعنتی زندگی شان را تغییر می دهد، کسانی هم که مردم را فیلم می کنند کم نیستند، اما مگر تعداد آدم های پرخطا کم است؟ شک نکنید اگر قرار باشد از همه لحظات زندگی ما فیلم و عکس گرفته شود جهان از خنده روده بر می شود. در این دنیا مگر آدم بی خطا هست؟

حقیقتی است که همه ما از این صحنه های مضحک در زندگی مان داریم، اما به هر ترفندی شده قایمش می کنیم، اما وقتی نوبت به زندگی دیگران می رسد حتی شده از روی قلب و احساسات آنها رد می شویم و پرده دری می کنیم.

بیایید با هم یقه این آدم ها را بگیریم، حتی اگر خودمان جزو آنها هستیم. خندیدن خوب است، اما نه به هر قیمتی، بیایید قبل از این که بخندیم چشم هایی را بشماریم که اشک در آنها حلقه خواهد زد.