آرشیو دوشنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۳، شماره ۵۸۹۲
فرهنگ و هنر
۲۳
حوالی فرهنگ

جان مادرتان، برای هنرمند زنده فکری کنیم!

یزدان سلحشور

هنرمند وقتی می میرد، عزیز می شود! فکر نکنید دارم متلک می گویم! این قدر شاهد مثالش هست که دیگر نیازی به مثال نیست با این همه با اجازه بزرگ ترها، یک مثال می زنم؛ فکر نکنم در این مملکت، هنرمندی درگذشته باشد و به آن اندازه که در مورد قیصر امین پور، علاقه وجود داشت، علاقه تمامی اقشار نصیبش شده باشد. یادم هست که در آخرین روزهایی که قیصر، هم درگیر مشکل کلیه بود و هم نگران سرنوشت ماهنامه سروش نوجوان، دیدم دارد قرص اعصاب می خورد، گفتم: «امین پور و قرص اعصاب؟»گفت: «از دست فلانی[نام محفوظ]! برای اینکه بتوانم حضور و حرف هایش را تحمل کنم!» و آخرش، سروش نوجوان را همان آقای نام محفوظ تعطیل کرد و عذر قیصر را هم خواست اما جالب این بود که همین بنده خدا، موقع درگذشت قیصر، چنان بی تابی می کرد و قیصر قیصر می گفت که رفقای قدیمی قیصر مانده بودند که او را دلداری دهند یا خانواده امین پور را! مقدمه خوبی بود، نه؟ لذت بردید؟! حالااز موخره هم که حرف های مجید سرسنگی، مدیرعامل خانه هنرمندان است، لذت ببرید: «می خواستم در این مجال از چالش های هنر بگویم، از اوضاع نابسامانی که سایه خود را سال هاست بر سر هنر این کشور انداخته است. از فقدان حتی یک برگ برنامه برای هنر، از مدیرانی که تناسب با کار فرهنگی ندارند... از جوانان بی شماری که به سبب بی تدبیری ما مدیران یا به زیرزمین پناه می برند یا به آن سوی زمین...» جان مادرتان، برای هنرمند زنده فکری کنیم!