آرشیو پنجشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۴، شماره ۳۲۴۹
صفحه آخر
۱۶
سرگیجه

حماسه خوانی برای حفظ تاریخ جمعی

نازنین متین نیا

175 مرد غواص، دست بسته زنده به گور شده اند. 30 سال بعد، قصه این مردان با پیدا شدن اجسادشان دوباره زنده می شود: قصه مردانی که دلاور بودند و نیمه شبی زمستانی دل به اروند زدند. اما سی سال بعد، وقتی جنازه های بی صدایشان به وطن بازگشت، نه صدا و سیما «نینوا» حسین علیزاده را که سال های سال در نوای عزاداری اش بود پخش کرد و نه در شهر، خبری از این ورود قهرمانانه بود. 30 سال بعد، به لطف تکنولوژی و دنیای روز، بغض قصه مردان دلاور ایرانی در فضای مجازی شکست. در محیطی که بحث فیلترشدنش حداقل هفته ای یک بار از طرف سایت های تندرو مطرح می شود و دولتمردان ایرانی پیام های هرازگاهی خود را درباره فعالیت های مختلف شان به اطلاع مردم شریف می رسانند. فاصله داغداری مجازی تا انتشار خبر، 24 ساعت بود. اما به محض فراگیر شدن آن، پروفایل ها و صفحات، پرشدند از نشان غواصان ایرانی. داغ 30 ساله، انگار نه انگار که این همه سال گذشته، سر باز کرد. غواص های گردان کربلای4، مردان معروف دنیایی شدند که سکانش را جوانان ایرانی در دست گرفتند. به پروفایل های عزاداران چندصدهزارنفره که نگاه کنی، میانگین سنی 35 سال، درست ترین و بهترین گزینه است: سن و سالی که مشخص می کند همه این عزاداران در آن شب زمستانی، وقتی مردان جوان ایرانی به حکم وظیفه تن به آب سرد و خروشان اروند می زدند، کودکانی چهار، پنج ساله بیشتر نبودند و احتمالادر آن لحظه ای که دست های این غواصان بسته شده و تک تک لحظات رسیدن مرگ، کودکان بی خبر از همه جا، در خواب، رویا می بافتند. فاصله زیادی بین این دلاوران و درک رویاهای کودکی است، اما حماسه دلاوری آنها، 30 سال دوام آورده تا امروز، داغ ها همچنان تازه بماند و آنهایی که به واقع مردم خوانده می شوند در حافظه جمعی خود حفظ کنند. داستان ساده است، کودکان و نوجوانان دهه شصت، وارث زنان و مردانی شده اند که یک روزی، دل خود را در دست گرفتند و به قصد دفاع به خطر زدند. آنها حماسه ساختند و اینها حماسه را می خوانند تا زنده بماند و ثابت می کنند: برای زنده ماندن تاریخ شجاعت، دلاوری و پهلوانی مردم یک سرزمین، همان میراثان و داغداران واقعی کافی هستند، حتی اگر رسانه مجازی باشد.