آرشیو چهارشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۴، شماره ۵۹۳۹
زندگی
۱۳

روانپزشکی در ادبیات

کنترل اضطراب در طنز ادیبان

دکتر فربد فدایی (روانپزشک- مدیر گروه روانپزشکی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی)

انسان در طول روز با موضوعات گوناگونی روبه رو می شود. برخی از امور باعث ایجاد تنش و تعارض در او و اضطراب می شود. اضطراب حالت هیجانی ناخوشایندی است که هم از نظر جسمی و هم از نظر روانی باعث رنجوری و مانع از کارکرد شایسته انسان می شود.روان انسان می کوشد اضطراب ناشی از تعارض را تخفیف دهد و در نتیجه به صورت ناخودآگاه با به کاربردن سازوکارهای دفاعی روانی مسائل ناخوشایند و استرس آور را به صورتی می نمایاند که سبب رفع اضطراب شود.البته برخی از این سازوکارها جنبه بیمارگونه دارد یعنی حقیقت را به صورتی مخدوش می کند که سبب قطع ارتباط فرد با واقعیت می شود و او را در یک دنیای خیالی سرگردان می کند، برای نمونه، انکار یک موقعیت ناخوشایند ممکن است اضطراب فرد را برای مدتی پنهان کند،اما در درازمدت موجب می شود او کاری برای رفع عامل استرس آور انجام ندهد و در نتیجه مشکل ادامه یابد. برخی از سازوکارهای دفاعی هم جنبه پخته و سازنده دارد برای نمونه «طنز».

طنز که البته با شوخی و لطیفه و هجو و مسخرگی متفاوت است سبب می شود موضوعی که آنچنان ناخوشایند است که گفتن آن موجب اضطراب شدید می شود به صورتی بیان شود که قابل تاب آوردن باشد. این امر بویژه در مورد مسائل اجتماعی صدق می کند. در گلستان ساز و کار طنز نه فقط توسط افرادی که شرح رفتار و گفتار آنان در حکایات و حکمت ها آمده به کار رفته است، بلکه اصولا این شیوه بیان سعدی در گلستان است، چنانکه می گوید: داروی تلخ نصیحت به شهد ظرافت برآمی خته تا طبع ملول ایشان از دولت قبول محروم نماند.

از جمله کاربرد طنز در حکایتی است در باب دوم گلستان عابدی که قرار بود پادشاهی را ببیند با خود می گوید دارویی بخورم که مرا ضعیف و نزار نشان دهد تا پادشاه گمان کند از شدت عبادت و زیادی روزه ضعیف شده ام و در نتیجه ارادت او به من بیشتر شود. اما دارویی که می خورد سبب مرگ او می شود. اصل حکایت: عابدی را پادشاهی طلب کرد. اندیشید که دارویی بخورم تا ضعیف شوم، مگر اعتقادی که دارد در حق من زیادت کند. آورده اند که داروی قاتل بخورد و بمرد!