آرشیو یکشنبه ۴ امرداد ۱۳۹۴، شماره ۵۹۸۵
ایران شناسی
۷
یادداشت 3

عشق ورزی به نسخه خطی

دکتر ژاله آموزگار (استاد زبان های باستانی)

من خاطره خیلی جالبی از «حاج حسین آقا ملک» دارم. وقتی دانشجوی جوانی بودم، دوره لیسانس ام را در دانشکده ادبیات تبریز می گذراندم. آن موقع، آنجا استادان برجسته ای داشت. من رساله ام را در سال 1337 با مرحوم عبدالرسول خیام پور در مورد لیلی و مجنون در ادبیات ایران گرفته بودم. به من گفتند در تهران در کتابخانه ملک، نسخه هایی از لیلی و مجنون هست. برای من خیلی جذاب بود که بیایم و نسخه ها را ببینم. کتابخانه و منزل ایشان در بازار بین الحرمین بود که آن موقع به بازار حلبی سازها معروف بود. فضای آنجا برای من گیرایی عجیبی داشت. در کتابخانه مرحوم ملک، شش نسخه خطی پیدا کردم. من برای این، به تهران آمدم و رفتم که حتما نسخه ها را ببینم. بعدا، رساله دکترایم طوری بود که باید حتما در کتابخانه ملی فرانسه کار می کردم و شما هم می توانید آنجا ببینید که معتبر است ولی هیچ وقت به من مزه کتابخانه ملک را نداد. در واقع گنجینه دست نخورده ایشان هم به دلیل وسواسی است که خودشان داشتند. ایشان بیشتر نسخه هایی را یا شاید هم بهتر است بگوییم تمام نسخه هایی را که خریده بودند (نوزده هزار نسخه خطی) را می خواندند و بعد حاشیه نویسی می کردند، یعنی صفحه اول بیش تر نسخه ها دستخط ایشان هست که نوشته اند من این نسخه را خواندم و نسخه بسیار خوبی برای شناخت تاریخ ایران است. حتی با وجود اینکه سال های آخر، ایشان به دلیل مرض دیابت، بینایی شان را از دست داده بودند، حتی می گفتند که ندیده نسخه ها را می شناختند؛ یعنی مثلا می گفتند که فلان نسخه را برای من بیاورید و وقتی برایشان می آوردند، می گفتند برای من از خط اش بگو. مثلا می گفتند که خط ثلث است و خط ثلث یا نسخ معمولی است، می گفتند نه نه نه، نسخه من خط نسخ عالی دارد و این تذهیب ها را دارد و این را اشتباه آوردید، همان نسخه اصل را بروید و بیاورید. من در مقابل ایشان سر تعظیم فرود می آورم، یعنی فکر می کنم این ها آدم های بزرگی اند؛ بزرگ به معنای واقعی اش.