آرشیو پنجشنبه ۵‌شهریور ۱۳۹۴، شماره ۳۳۲۷
صفحه آخر
۱۶
تاکسی نوشت

آدم باحال

سروش صحت

شش، هفت روز پیش سوار تاکسی خطی نزدیک خانه مان شدم، وقتی به مقصد رسیدم و می خواستم پیاده شوم دیدم کیف پولم را برنداشتم. به راننده گفتم: «من یادم رفته کیفم را بردارم، پول همراهم نیست... چی کار کنم؟» راننده گفت: «فدای سرت... دفعه بعد اگه همو دیدیم حساب می کنیم.» دو روز پیش دوباره سوار همان تاکسی شدم و عجیب ترین اتفاق زندگی ام افتاد، باز هم کیفم را برنداشته بودم. به راننده گفتم: «شاید باورتون نشه ولی من دوباره حواسم نبوده کیفم را جا گذاشتم.» راننده گفت: «فدای سرت»، گفتم: «خیلی بد شد»، راننده گفت: «نه، پیش میاد»، به راننده گفتم: «شما چه آدم باحالی هستید،» راننده خندید و گفت: «آره خیلی... ولی تو از کجا فهمیدی؟»، گفتم: «من اگه یه نفر یه اشتباهی بکنه ممکنه دفعه اول ببخشمش اما اگه دوباره همون اشتباه را بکنه دیگه نمی بخشمش»، راننده گفت: «اشتباه رو باید بی خیال شد... بی خیال اشتباه بقیه شو تا بقیه هم بی خیال اشتباه های تو بشن.» به راننده نگاه کردم که داشت تاکسی اش را می راند و اصلافکر نمی کرد حرف مهمی زده یا کار مهمی کرده است...