آرشیو چهار‌شنبه ۴ آذر ۱۳۹۴، شماره ۳۴۰۲
صفحه آخر
۱۶
خارج از قاعده

شد غلامی که آب جو آرد

عبدالجبار کاکایی

یکی از موارد محل نزاع در مباحث ادبی مربوط به حوزه شعر قالب های ادبی است، به ویژه غزل که این روز ها با موج جدیدی از زبان آوری و عامه پسند کردن مفاهیم مواجه است. به نظر می رسد که قالب در یک فرآورده ادبی چیزی نیست که به راحتی استفاده کنیم و به همان راحتی کنار بگذاریم. قالب مبتنی بر اقتضائاتی است که از حوصله تصمیم فردی یا گروهی خارج است اینکه از گذشته احساسات عاشقانه و عواطف فردی حتی در دستگاه فکری معنوی و عرفانی به صورت قالب غزل بروز می کرده و در ابیات محدود با رعایت قافیه کناری بیان می شده و رفته رفته تبدیل به یک سنت ادبی شده، چیزی نیست که با یک مانیفیست ساده یا حرکت گروهی کنار گذاشته شود. یکی دیگر از این قالب ها قالب تصنیف است. تا زمانی که در دستگاه های موسیقی ایرانی ساز و آواز با هم مولد اثر هنری هستند قالب تصنیف با مختصر تفاوتی در رعایت بند و ترجیع حیات ادبی دارد مگر اینکه اقتضائات روحی و روانی نسل عوض شود و عامه مردم تصمیم بگیرند به دریافت لذت موسیقی از زاویه دیگر برسند. غزل ممکن است حوصله عده ای را سر ببرد اما نمی توان به همین اعتبار حکم به تعطیلی آن داد، با این حساب آنچه در روزگار ما با عنوان غزل عرضه می شود نوعی زبانبازی و اشتغال به لفظ است زیرا ساده کردن و همه فهم کردن شعر یک فایده دارد و هزار آسیب که فایده اش گسترده کردن حوزه مخاطبان به اقشار باری به هرجهت شعر است یعنی توسعه دادن مخاطبان به کسانی که از فهم عمیق و جدی ادبیات عاجزند اما کثرت جمعیت شان ممکن است رفته رفته شاعر را به مسیر دیگر هدایت کند به قول سعدی در گلستان: «شد غلامی که آب جو آرد/ آب جو آمد و غلام ببرد.»