آرشیو دوشنبه ۵ مهر ۱۳۹۵، شماره ۲۶۹۰
روزنامه فردا
۲۰
داستان های نقطه دار

عشق هرگز نمی میرد

بهاره رهنما

این شب ها، کارگردان نمایش ما کلیپی از همکاری اش با داوود رشیدی بزرگ تهیه کرده و در آخر نمایش با غافلگیری تماشاگر روی پرده نشان می دهد، تمام اجراهای این نمایش با این کلیپ که هر شب در انتهای نمایش پخش می شود، به روح بلند و سایه دار استاد داوود رشیدی تقدیم شده است!

جالب اینجاست که از دیدن این کلیپ خسته نمی شویم؛ آن قدر که لحظات خوب دارد. هر شب که می بینم، انگار بار اول است و چیزی تازه در آن کشف می کنم! کلیپ شامل لحظاتی از بازی استاد در یکی از صحنه های نمایش است. تازه کشف کرده ام که این تازگی همان حسی است که در جنس خود بازی آقای رشیدی مستتر بود، در عین روان بودن و سادگی، چیزی در بازی ایشان خصوصا روی صحنه وجود داشت که خسته ات که نمی کرد هیچ، بلکه اگر بارهاوبارها به دیدن بازی ایشان می رفتی، باز هم نکته های تازه ای پیدا می کردی و برایت لطف مضاعف داشت. نه اینکه جنس بازی هربار تغییر کند نه! اما هربار گوشه ای از این رودخانه روان و زیبا به چشمت می آمد و به تو حس تازگی این دیدار را می داد! حالاهر شبی که به دیدن این کلیپ دو، سه دقیقه ای می ایستم، در پایان 70 دقیقه نمایش نه چندان ساده، خستگی از تنم بیرون می رود و با وجود حسرت ازدست دادن چنین استاد بزرگی برای هنر نمایش، خدا را بابت خلقت ایشان و بابت رسالت برصحنه بودنشان شکر می گویم و هرشب به این می اندیشم که اگر چنین بزرگانی سال ها پیش راه خودشان را پیدا نکرده بودند و هنر نمایش ما را به پیش نمی بردند آیا امروز من و ما روی صحنه های تئاتر این کشور چنین با عشق ایستاده بودیم؟! به سختی این راه که امثال آقای رشیدی و خود ایشان رفته اند فکر می کنم، به سالن هایی که با صدا و کاریزما و استعداد و عشق شگرف امثال رشیدی ها جان گرفت و میزبان تماشاگرها بود! حالاهر شب نه به مرگ داوود رشیدی که به جاودانگی او و امثال او فکر می کنم و گمان می کنم کیمیایی که قدما برای نامیرایی به دنبالش بودند همین صحنه بود و بس!

پی نوشت: ممنونم از ایوب آقاخانی عزیز که با این کار هر شب یاد من و ما می آورد که «عشق هرگز نمی میرد».