حکایت آن درخت عروس
خودم با چشمان خودم دیدم بابا عروس را بغل کرده بود. هق هق می کرد و تنه عروس خیس می شد از اشک هایش. من نایستادم. دوید تا دم در خانه در باغ. آن شب تا صبح خیره بودم به سقف. صبحش مادرم جیغ نکشیده نشسته بودم سر سفره صبحانه. مادرم همیشه خدا می گفت این عروس چیه نه بار داره نه بر، این آب زرد آلوها و سیب های بغلش رو هم حروم می کنه. بابا دیگر هیچ چی نمی گفت قندش را در چایی اش نمناک می کرد و در دهانش می گذاشت، سرش را هم کمی تکان می داد که یعنی باشد. مادر ولی ول نمی کرد. هفته ای یک بار هم باید می گفت این عروس رو احمد بیار اره کنیم این زرد آلوی چپش این سیب راستش جون تازه بگیرن.
شما میتوانید به یکی از روشهای زیر مشترک شوید:
همزمان با برقراری دوره اشتراک بسته دانلود 70 مطلب از مجلات عضو و دسترسی نامحدود به مطالب روزنامهها نیز برای شما فعال خواهد شد!
پرداخت از طریق درگاه بانکی معتبر با هریک از کارتهای بانکی ایرانی انجام خواهد شد.
پرداخت با کارتهای اعتباری بینالمللی از طریق PayPal نیز برای کاربران خارج از کشور امکانپذیر است.
- دسترسی به متن مقالات این پایگاه در قالب ارایه خدمات کتابخانه دیجیتال و با دریافت حق عضویت صورت میگیرد و مگیران بهایی برای هر مقاله تعیین نکرده و وجهی بابت آن دریافت نمیکند.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.