آرشیو پنجشنبه ۶ آبان ۱۳۹۵، شماره ۳۶۵۸
صفحه آخر
۱۶
تاکسی نوشت

هم این و هم آن

سروش صحت

راننده تاکسی مسن بود. توی ترافیک گیر کرده بودم اما راننده آرام بود و عجله ای نداشت، پرسیدم: «چند ساله تاکسی دارید؟» راننده گفت: «29 سال.» پرسیدم: «خسته نشدید؟» راننده گفت: «یه روزهایی خسته می شم ولی همینه دیگه... هر شغلی داشته باشی یه روزهایی خسته می شی.» پرسیدم: «کارتون براتون تکراری نشده؟»

راننده گفت: «هم آره، هم نه... ولی بیشتر نه.» گفتم: «یعنی چی؟» راننده گفت: «29 ساله هر روز میام پشت این فرمون می شینم، گاهی فکر می کنم این چه زندگی ایه که من دارم، هر روز عین هم، ولی راستش را بخواهی هیچ روزی مثل یه روز دیگه نیست.»

بعد لبخندی زد و پرسید: «می فهمید چی می گم؟» گفتم: «نه زیاد.» راننده گفت: «چه جوری بگم... همه روزها مثل هم هستند ولی هیچ کدوم روزها هم مثل هم نیستند. خندیدم و گفتم: «بالاخره این یا اون؟»

راننده گفت: «هم این، هم اون... اصلازندگی اینجوریه، هم اینه... هم اون.»