آرشیو سه‌شنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۵، شماره ۲۷۳۰
روزنامه فردا
۲۰
یک اتفاق

روکش دندان و آرامش ابدی

جواد ماه زاده

این داستان عجیب را یک دستیار کارگردان سینما برایم تعریف کرد که دامادشان را پس از آنکه صد روز در کما بود از دست داده است. ماجرا از ششم مرداد شروع می شود که مرحوم، صحیح و سالم و با پای خودش به دندان پزشکی ای واقع در اصفهان می رود تا برای دندانش روکش بگذارد؛ غافل از آنکه خطای دندان پزشکی جزئی از دندان پزشکی است و روکش از دست دندان پزشک می لغزد و سر می خورد توی دهان و سپس می افتد داخل ریه بیمار. دندان پزشک فوری ایشان را می فرستد برای عکس برداری. از اینجا به بعد بیمارستانی در اصفهان می شود سکانس حوادث بعدی. پس از عکس برداری مشخص می شود که روکش دندان به داخل ریه راست بیمار رفته است (البته می دانیم که در اصل بیمار نبود؛ ولی از اینجا به بعد او را بیمار می نامیم). دندان پزشک به خاطر حساس بودن عمل با چند متخصص مشورت می کند و بعد از این مشورت دکتر...، فوق تخصص ریه، مسئول انجام عمل برونوسکوپی می شود. بیمار بیهوش می شود و در بیهوشی نمی فهمد که عمل را دکتر... انجام نداده و داستان همان داستان همیشگی رزیدنت و دانشجو و... است. بیمار که حالامشکل تنفسی و ورود جسم خارجی به ریه را دارد، در حین عمل دچار ایست قلبی و سپس احیا می شود؛ اما چه احیایی... حال بیمار همچنان وخیم است، کادر پزشکی جواب گوی خانواده بیمار نیست تا اینکه بالاخره به خانواده اش اطلاع می دهند که حال عمومی او مساعد نیست! منظور از این حرف این بوده که وی در کماست. بله، ایشان برای مدت 15 روز؛ یعنی تا 18 مرداد به حال کما می رود. دراین میان، خانواده بیمار اصرار داشته اند که باید دکتر... را ببینند؛ وگرنه اجازه عمل را نمی دهیم. کپسول اکسیژن بیمار هم تمام شده و یکی از اعضای کادر بیمارستان کپسولی می آورد. پس از چند روز که فرد به هوش می آید، مجددا برای خارج کردن روکش دندان، به اتاق عمل برده می شود و پس از 20 دقیقه، اتفاق دو هفته پیش تکرار می شود. کادر پزشکی در بیرون آوردن روکش دندان ناتوان اند. از اینجاست که بیمار به کمایی بلندمدت می رود تا اینکه پس از گذشت سه ماه – همین چند روز پیش - با دار مکافات وداع می کند. این ماجرا را می توان به فیلمی کمدی برگرداند.