آرشیو شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۵، شماره ۲۸۲۹
هنر
۱۰

نگران کودکانم!

نگار اسکندرفر ( روزنامه نگار)

برای شخص من سال 1395 سال بسیار تلخ و سختی بود. عباس کیارستمی عزیز را به امید بهبودی راهی بیمارستان کردیم، اما صدحیف دیگر برنگشت! همین اتفاق باعث شد که ابتدای سال را با ناراحتی شروع کنم. بعد از آن هم مادر عزیزم به رحمت خدا رفت که تلخ و ناگوار بود. کم کم اتفاقات دیگر مانند مرگ هنرمندان، جنگ و درگیری ها در جهان هم مزید بر علت شد. هرساله با فرارسیدن فصل بهار آرزو می کردیم که مثلابه چند خانواده بی بضاعت کمک کنیم، اما حالادنیا به گونه ای پس رفته که دیگر نمی دانیم کمک رسانی را از کجا شروع کنیم! ابعاد فاجعه در جهان به قدری عمیق و بزرگ است که انگشت حیرت بر دهان می گیریم، ولی از طرفی کاری از دستمان برنمی آید! مخصوصا نگران کودکان هستم؛ کودکانی که بر اثر جنگ و فقر و... یا خانواده هایشان را از دست داده اند یا سرپناهشان را. دنیای آینده را کودکان می سازند، اما کودکان آسیب دیده در آینده چه خواهند کرد؟! معمولاآدم ها آرزوهای زیادی دارند، اما من دیگر آرزویی ندارم. جز اینکه ارباب قدرت از جنگ و خون ریزی دست بردارد تا در کره خاکی انسان ها به شکل طبیعی به زندگی خود ادامه دهند. درست است که مرگ، واقعیت انکارناپذیری است، اما دست کم در برابر این واقعیت طبیعی، دیگر خودمان با جنگ و خون ریزی و نفرت پراکنی زندگی کوتاه در کره خاکی را سخت تر و غم انگیزتر نکنیم. امیدوارم روزی برسد که کره زمین روی آرامش حقیقی را به خود ببیند.