آرشیو شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۵، شماره ۲۸۲۹
هنر
۱۰

یاد بعضی نفرات

مجید برزگر ( کارگردان سینما)

- به چه امید در این خشک سال می باری؟

- وظیفه من است باریدن

امید وظیفه من نیست.

م ع سپانلو.

قایق سواری در تهران

***

حتما سال تلخی بود این سالی که می رود؛ سالی که نیکو نبود برایمان با آن بهاری که آقای کیارستمی را با خود برد. سالی که تا تهش ول کن نبود انگار. لیست بلندی که کامل شد با اسم علی معلم و شاعر «چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی...» افشین یداللهی.

حتما اتفاقات دیگر هم افتاد؛ تلخ و شیرین. آدم های معتبری رفتند. آدم های معتبر بسیاری بینمان هستند. هنوز قصه های بسیاری نوشته نشده. شعرها و ترانه های بسیار مانده. فیلم هایی که ساخته نشده...

می توان بهانه ها ساخت. می توان نشست و غر زد. می توان شرایط را بهانه کرد و رفت یا نشست کار نکرد. اصلامی شود خود را به خواب زد... شرایط عوض نمی شود. نگاه می کنم و همه این سال ها را یکسان می بینم. تغییری در کار نیست. تغییر با ماست. باید بلند شویم. قبل از آنکه عفریت مرگ تنهاترمان کند. امید شاید وظیفه مان نیست. باریدن وظیفه است...

کیارستمی مثل همیشه هست. کمی دور. کمی دیر. اما هست. راز ماندنش چیست؟

حتما حاشیه ها نبود و حتما بهانه ها نبود و حتما غرزدن ها نبود...

یاد بعضی نفرات

زنده ام می دارد...