آرشیو دوشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۶، شماره ۲۸۹۱
روزنامه فردا
۲۰
حرف درشت

من انتحاری نیستم

پوریا عالمی

امروز داستان واقعی دیروز را که در سفرمان پیش آمد، برایتان تعریف می کنم:

ما جلوی در موزه لوور پاریس ایستاده بودیم، یکهو دوتا هلیکوپتر از بالا و 60 تا تکاور از روبه رو ما را محاصره کردند و یک پلیس توی بلندگوی سبزی فروش ها، داد می زد: دست ها را ببر بالا و بخواب زمین. گفتم: شرمنده. به این رفتارتان ادامه بدهید زنگ می زنم پلیس و به جرم اقدام برای آزار، ازتان شکایت می کنم. پلیس: پس فقط دست هات را ببر بالا و خودت را تسلیم کن.

من گفتم: یعنی تا الان داشتم می جنگیدم که الان خودم را تسلیم کنم؟ پلیس: نه. بازداشتی چون شما تروریستی. گفتم: توریستم.

پلیس: شما خاورمیانه ای ها به تلفظ کلمات اعتقاد ندارید. ما هفته ای سه تا توریست داریم که وقتی خودشان را منفجر می کنند معلوم می شود تروریستند. گفتم: بابا معلومه از اول. همین الان یک آقایی با افتخار داد می زد انا تروریست... انا تروریست... پلیس فرانسه براش دست تکان داد که بونژوق... ما توریست ها را دوست داریم...

پلیس: بعد چی شد؟ گفتم: هیچی آقاهه آغوشش را باز کرد و رفت بغلشان کند که وسط راه سکسکه کرد و منفجر شد. پلیس هم تعجب کرد.

پلیس: ما با شهرداری صحبت کردیم حالا که خودانفجاری برای بعضی توریست ها جذاب است، شهرداری اتاقک های ضدانفجار امنی را مشرف به برج ایفل درست کند که توریست های علاقه مند بروند توش و با پنج یورو بتوانند خودشان را منفجر کنند و کیف کنند. این طوری به کسی هم آسیب نمی رسد.

گفتم: حالا من دست ها را بیاورم پایین؟

گفت: یعنی منصرف شدی خودت را منفجر کنی؟

گفتم: حالا شما چه اصراری داری که من خودم را بترکانم؟

گفت: چون لباست برات گشاد است و تا زانوت آمده، ته ریشت هم درآمده، با موبایل هم داشتی صحبت می کردی؛ عینهو انتحاری ها.

گفتم: اولا این لباس ها الان توی ایران مد است و همه پسرجوان ها لباس هاشان آویزان شده تا زانو، ته ریش هم قبلا تو ایران ضایع بود، الان خوش تیپ ها ته ریش دارند، موبایل هم که داشتم حالت ازدواجم را تلفنی هندل می کردم. مامورمخفی و داعشی ها که حمله کردند به مجلس ما، واقعا به سختی قابل تشخیص بودند و همین امر سبب شد کار طول بکشد.

پلیس گفت: پس هیچی و همراه هلیکوپترها و تکاورها من را وسط غربت رها کردند و رفتند.