آرشیو دوشنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۶، شماره ۲۹۱۳
روزنامه فردا
۲۰
حرف درشت

لطفا شمشیر نخورید

پوریا عالمی

یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود یک آقاپسری بلند می شود می رود خواستگاری. خانواده دختره به پسره جواب رد می دهند. پسره هم که یک دل نه، صددل عاشق شده بوده، شکست عشقی می خورد و بعد از ساعت اداری، تنگ غروب آسمون، سوار موتورش می شده و می آمده توی محله دختره و به افق چشم می دوخته و بعد از نیم ساعت می رفته خانه اش. خلاصه یک دفعه که آمده بوده و به افق چشم دوخته بوده و زیر لب می خوانده: «پشت درهای بسته، عاشق دل شکسته، دوستت دارم عزیزم، عاشقتم هنوزم...» یکهو می بیند که برادر دختره و رفیقش از ته کوچه دارند می آیند. آقاپسر قصه ما با دیدن برادر عروس آینده خوشحال می شود و می رود جلو که با برادره سلام علیک کند و سر صحبت را باز کند که ایشالا در آینده فامیل بشوند. منتها برادر دختره اعصاب مصاب نداشته و با شمشیر می زند آقاپسر عاشق پیشه قصه ما را نصف می کند.

نکات ایمنی

این داستان مال 400 سال پیش و مال سال 94 است.

این داستان مال فیلم «ارباب حلقه ها» یا سریال «گیم آو ترونز» نیست و مال همین ورامین خودمان است.

شمشیر توی داستان واقعا شمشیر است و اینکه یک نفر در قرن حاضر با شمشیر توی خیابان تردد کند طبیعی به نظر می رسد. مثل اینکه من بگویم داییم توی خانه دایناسور نگه می دارد که روی تخمش نشسته تا جوجه شود. واقعا شدنی است.

اینجا ایران است و «لیان شانپو» نیست.

این داستان تخیلی نیست و واقعی است و «روزنامه ایران» آن را منتشر کرده است.

نتیجه گیری

1- عاشق نشوید.

2- عاشق می شوید، نروید خواستگاری.

3- رفتید خواستگاری و جواب رد شنیدید، بعدا با برادر طرف رودررو نشوید.

4- می خواهید عاشق بشوید، قبلش بروید کلاس دفاع شخصی.

5- می خواهید بروید خواستگاری، قبلش توی خانه، شمشیرخوردن را تمرین کنید.

6- «بیمه عشق» یا «بیمه خواستگاری» در نظام بیمه کشور اضافه شود تا وقتی کسی می رود خواستگاری و دچار خون ریزی می شود یا شمشیر می خورد، بتواند از بیمه استفاده کند.