آرشیو پنجشنبه ۶ مهر ۱۳۹۶، شماره ۲۱۷۳۴
اخبار کشور
۲
به جای گفت و شنود

چون شیشه عطری که درش گم شده باشد

این روزها که در سالروز شهادت سیدالشهداء و 72 یار بی مثالش به سوگ نشسته و سر بر زانوی غم داریم، این ستون را به سروده ای از شاعر متعهد و انقلابی کشورمان آقای سعید بیابانکی

اختصاص می دهیم.

بگذار که این باغ، درش گم شده باشد

گل های ترش، برگ و برش گم شده باشد

جز چشم به راهی به چه دل خوش کند این باغ؟

گر قاصدک نامه برش گم شده باشد

باغ شب من کاش درش بسته بماند

ای کاش کلید سحرش گم شده باشد

بی اختر و ماه است دلم مثل کسی که

صندوقچه سیم و زرش گم شده باشد

شب، تیره و تار است و بلادیده و خاموش

انگار که قرص قمرش گم شده باشد

چاهی است همه ناله و دشتی است همه گرگ

خواب پدری که پسرش گم شده باشد

آن روز تو را یافتم افتاده و تنها

در هیبت نخلی که سرش گم شده باشد

پیچیده شمیمت همه جا ای تن بی سر

چون شیشه عطری که درش گم شده باشد