آرشیو دوشنبه ۸ آبان ۱۳۹۶، شماره ۳۹۴۲
صفحه آخر
۱۶
نگاه آخر

رسول ارونقی کرمانی درگذشت

مرگ در پاورقی

فریدون جیرانی

چند سال پیش تر از آنکه روزنامه نگار شوم و به تحریریه «اطلاعات» بروم، رسول ارونقی کرمانی را می شناختم، اما هیچ وقت او را از نزدیک ندیدم. چون ارونقی کرمانی روزنامه نگار و نویسنده ای از نسل پیشین بود و با پاورقی ها و کتاب هایی که خوراک روزگار جوانی ما شد. درواقع من خواننده او بودم: یادم هست داستان های «شبی که صبح نشد»، «امشب دختری می میرد» و «آواره» او را بسیار دوست داشتم. کتاب هایی که از اوایل دهه چهل به صورت پاورقی در «اطلاعات هفتگی» منتشر می شد و بعدتر داستان کاملش در کتاب فروشی ها در دسترس بود. جذابیت پاورقی های ارونقی کرمانی و پاورقی نویس دیگر آن دوران، رجبعلی اعتمادی، در داستان های پر از سوز و گداز و ملودرام هایی از زندگی بود که روی نسل جوان آن روزها، تاثیر بسیار زیادی می گذاشت. در آن دوران پاورقی ها بیشتر با همین داستان های پرسوزوگداز و آغشته به ملودرام منتشر می شدند و هیچ ردپایی از سیاست در آنها نبود. در فضای بسته سیاسی دهه چهل و بعد از جریانات سیاسی دهه سی، شکل و شمایل پاورقی ها هم به سمت همین داستان ها پیش رفته بود. داستان های کرمانی در «اطلاعات هفتگی» یا پاورقی های رجبعلی اعتمادی در «جوانان» برخلاف پاورقی های دهه قبل که به دلیل فضای پرتنش اجتماعی رنگ و بویی سیاسی هم داشتند، هیچ ردپا و رگه ای از سیاست نداشتند. داستان ها درباره خیانت و زندگی های روزمره عامیانه بود و همین شد که ادبیات عامه پسندتر در آن دوران رونق گرفت. اما از اواخر دهه چهل، شرایط و اوضاع اجتماعی تغییر کرد. هنر، ادبیات و... هم تغییر کردند و همزمان تلویزیون با سریال های متنوع از راه رسید تا سریال ها جای پاورقی ها را بگیرند. من سال 55 وارد تحریریه «اطلاعات» شدم و می دانستم که ارونقی کرمانی همچنان سردبیر «اطلاعات هفتگی» است. اما بعد از انقلاب اسلامی این تحریریه هم تغییر کرد. کتاب های ارونقی کرمانی بعد از انقلاب هم منتشر شد، اما دیگر خبری از او نداشتم تا همین امروز که شنیدم 10 روز پیش و در امریکا درگذشته. خبری که برای نسل من یادآور خاطره ای از روزگاری است که شباهتی به امروز نداشت.