آرشیو چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۶، شماره ۳۹۵۵
هنر و ادبیات
۸

مرگ در اینجا چون گرد در هواست

الیاس علوی، شاعری است که نقاشی می کند، شاید هم نقاشی است که شعر می گوید. اما هرچه هست او رابطه عجیبی با اطرافش و طبیعت دارد، این موارد در شعرهای او به خوبی بیان شده است. 3 کتاب از او در ایران منتشر شده است و با استقبال مخاطبان و البته هنرمندان مواجه شده است. نقاش- شاعر این روزها در استرالیا به سر می برد و به کار تدریس هنر به کودکان و نوجوانان در استرالیای جنوبی مشغول است. شعرهای الیاس علوی ساده است که با زبان ساده تصاویری بکر می آفریند که از رنج انسان معاصر می گوید. به هرحال او شاعری است که با رنج بزرگ شده است: جنگ، مرگ و مهاجرت را به خوبی احساس کرده است و در اشعار خود به زبان می آورد. شعرهای او تلخ است، از مرگ می گوید، او شاعری است که در رنج بزرگ شده است. حال او 3تا از اشعار چاپ نشده خود را به «اعتماد» داده تا مخاطبان با اندیشه های او که در قالب شعر بیان شده است به خوبی آشنا شوند.

محبوبم

اگر مرگ به سراغت می آید

کاش به هیات سل بیاید

به هیات سرما

نه «حمله انتحاری».

باید وقت داشته باشی

مرور کنی خاطراتت را

تنت را

رفتنت را

نه اینکه با پاهای خودت از خانه برآیی

و تنها کفش هایت را بیابیم در بازار

و دست هایت را پیدا نتوانیم

لبخندت را

نگاهانت را پیدا نتوانیم.

با چشم های خودم باید

ببینم مرگت را

نفس تمامت را

انگشتانم باید پلکهایت را بسته کنند

وگرنه باور نمی کنند تا ابد

باور نمی کنم.

گل زعفران، گل زعفران

تنها تو حال مرا می فهمی و زنبورهای عسل،

هیچ کس ما را برای خودمان نمی خواهد.

من طاقت می آورم

اما گاهی پاهایم لج می کنند

اسب های غمگین در سرم، آرام نمی گیرند

و دستهایم مدام می پرسند

پس کی؟ کی؟ کجا؟

گل زعفران

با تو حرف می زنم

که سوال نمی کنی.

من طاقت می آورم

اما گاهی از خودم می پرسم

اگر نقابم را بردارم

چند نفر در قاب عکس هایم باقی می مانند؟

گل زعفران، گل زعفران

مگر چند بار زنده گی می کنیم؟

که اینقدر مرده گی می کشیم.

به خواهرم گفتم

از میدان های شهر

محله های بزرگان

و بازارهای شلوغ «کابل» دوری کن

گفت:

اما مرگ در اینجا چون گرد در هواست

همه دریچه ها را ببندی نیز

سرانجام به اتاقت می آید.

سه شعر چاپ نشده الیاس علوی