آرشیو سه‌شنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۶، شماره ۴۹۸۷
ادبیات
۱۶

مردی با لبخندی مومنانه...

حسین قرایی از فعالان حوزه پژوهش ادبیات بوده و مدتی است در سازمان رسانه ای اوج، رسمی را پایه نهاده به نام«شب شاعر». قرایی این مراسم را با حضور بزرگان و ریش سفیدان ادبیات معاصر برگزار می کند و از این عزیزان تقدیری در حد بضاعتش به عمل می آورد. یکی از آنها که در فهرست قرایی بود استاد حسان بود.

قرایی در صفحه شخصی اش در اینستاگرام در پستی مرور خاطره کرده است و آن شب را اینگونه نوشته است: آذر ماه 92 بود که هفتمین«شب شاعر» را ویژه بزرگداشت حبیب چایچیان (حسان) برگزار کردیم. یادش بخیر حدود دو ساعت با مرحوم چایچیان گپ زدیم. جالب بود می گفت اسمم «حبیب الله» نیست و «حبیب» است. می گفتم استاد! بیشتر جاها اسمتان را حبیب الله قید می کنند، با لبخند مومنانه ای می گفت؛ اسمم حبیب است و روی پوستر «حبیب» را مرقوم کردیم. یک دفتر آن سال داشت که بیشترین فضایش امربه معروف و نهی از منکر بود. یک شعر زیبا در مورد «قیامت» داشت که عالی بود. شعرهای زیبای«بار بگشایید اینجا کربلاست»، «دوست دارم کز غم جانسوز عاشورا بمیرم»، «امشب شهادت نامه عشاق امضا می شود» و «آمدم ای شاه پناهم بده» از ایشان است و جالب است که یک مصاحبه جمع و جور با ایشان در مورد شعر آخرش گرفتم که منتشر کردم. در آن مصاحبه ای که می گوید؛ این شعر زبان حال مادرم بود و...

خداوند استاد حسان را رحمت و او را با حضرت امام حسین (ع) محشور کند.