آرشیو دوشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۶، شماره ۳۹۷۸
جلد دوم
۷
یادداشت

پلاسکویی به نام «آزادی»

علی عالی

وقتی نگاه به «ورزش» علمی نباشد، «سازمان تربیت بدنی» به جای اینکه کوچک تر و چابک تر شود، تبدیل به «وزارت ورزش و جوانان» می شود که گستردگی اش افزایش یافته و گرفتاری هایش بیشتر شده. این نگاه غیرعلمی، آفتی بزرگ برای آینده ورزش است. پلاسکوهایی که نه روی زمین، بلکه در ذهن «مدیران دولتی» ریزش می کند و هزینه ای گزاف به ورزش وارد می آورد. ورزشگاه آزادی یکی از همین پلاسکوهای ذهن مدیران ورزش است. یکپارچه زیرنظر دولت است اما تکه تکه مدیریت می شود. آن هم با سرعتی که دنیا برای درآمدزایی طی می کند، مدیران ایرانی دور از برنامه ریزی، دور از درآمدزایی، ایده تازه ای برای اداره مجموعه ها ندارند. سه سال پیش بود که خبر دادند ورزشگاه میلینیوم کاردیف برای اقتصاد ولز درآمد 130میلیون پوندی دارد. نزدیک به یک هزار میلیارد تومان. برای مدیریت ورزش غیرقابل باور است اما ولزی ها از ورزشگاه علاوه بر فروش بلیت، محلی برای تفریح و جذب گردشگر هم استفاده کردند. آنها به بهترین شکل ورزش را تبدیل به صنعت کردند و با اتصال به منابع سرشار گردشگری، درآمدزایی می کنند. ایده مدیران ورزش برای «ورزشگاه آزادی» چیست؟ دهه ها از ساخت این مجموعه گذشته اما گویی هنوز همانند سال 1350 اداره می شود. بدون هیچ ایده تازه ای برای حضور بخش خصوصی. بدون هیچ اراده ای برای استفاده از ظرفیت بی نظیر جوانان. بدون هیچ برنامه ای برای مفرح کردن اوقات فراغت میلیون ها تهرانی. بدون هیچ طرحی برای ساخت یک مکان تجاری. حتی تا به امروز به ذهن مدیران دولتی نرسیده که بزرگ ترین مرکز فروش لوازم ورزشی، بازی های ورزشی، بازی های کامپیوتری و بسیاری مراکز دیگر را در این منطقه راه اندازی کنند. مکانی استراتژیک که حامیان مالی بسیاری خواهد داشت و حتی برندهای بین المللی حاضر به سرمایه گذاری هستند. ورزشگاه آزادی که هر هفته تقریبا میعادگاه هزاران جوان ایرانی است حتی یک کافی شاپ ندارد که در طول هفته محل جمع شدن هواداران در فضایی مناسب باشد. این حجم از بی درایتی سوال برانگیز نیست؟ به نظر می رسد مدیریت ورزش در ایران بیشتر از آنکه «مدیریت» باشد، «حفظ وضع موجود» است. بدون آینده نگری و برنامه ریزی اصولی.