آرشیو سه‌شنبه ۱۲ دی ۱۳۹۶، شماره ۳۹۹۱
صفحه آخر
۱۶
در همین حوالی

به بهانه سالگرد درگذشت همینگوی

ساده بنویس و پیچیده فکر کن

مهدی غبرایی

ارنست همینگوی، آنقدر نام آشنایی است که انگار حرف تازه ای درباره او وجود ندارد. نویسنده امریکایی آنقدر جایگاهی بزرگ در ادبیات جهان دارد که هم تحلیلگران ادبی جهانی و هم ایرانی، بارها و بارها درباره اش نوشتند و مخاطب هم کتاب هایش را خوانده. نکته جالب اما همین آشنایی با همینگوی است. همینگوی برای همه آشنا ست. هم مخاطبان خاص جهان ادبیات و هم مخاطبان عام. قشر خاص ادبیات همینگوی و آثارش را قبول دارد و مردم عادی هم حداقل یک بار با نام او برخورد کرده اند و اثری از آثارش را خوانده اند. چنین نویسنده ای راه سختی برای رسیدن به این آشنایی را طی کرده: زندگی سرشار از تجربیات غنی داشته و نوجوانی و جوانی پر از اتفاق از سرگذرانده. تجربه های او در زندگی، شکار، ماهی گیری و جنگ، او را انسانی بسیار عمیق و پیچیده کرده. وام داری به مارک تواین و تاثیرپذیری از کتاب «هاکلبرفین» این نویسنده هم باعث شده تا بتواند به زبانی ساده، همه این پیچیدگی ها را در داستان هایش به سادگی روایت کند و آثاری درخشان برای ادبیات به میراث بگذارد. همینگوی درباره سادگی و روانی متن های خود می گوید: «هنر این است که نزدیک ترین روایت به واقعیت را بنویسیم. باید ساده نوشت، اما پیچیدگی زندگی را تعریف کرد. اگر پیچیدگی درک شود و به سادگی نوشته شود، کار درخشان و ممتاز خلق می شود.» با چنین روایت و تعریفی، همینگوی به استناد حرف های خودش یکی از درخشان ترین نویسندگان جهان ادبیات است. در این فرصت کوتاه اگر بخواهم پیشنهادی برای خواندن آثار او بدهم بعد از دو کتاب «داشتن و نداشتن» و «ناقوس مرگ کیست» که مفصل درباره دلایل ترجمه این دو کتاب در مقدمه کتاب ها نوشته ام و از اهمیت نگاه اجتماعی همینگوی و نگاهش به جنگ گفته ام، دو کتاب «وداع با اسلحه» و «پیرمرد و دریا» که اولی آغاز نگاه اجتماعی این نویسنده و دومی دلیل اصلی جایزه نوبل او است، پیشنهادهایی مناسب برای خواندن و درک دوباره همینگوی است.