خواب می دیدم با یک طرح سریال به دفتر مدیر یکی از شبکه ها رفتم تا نظرش را برای ساخت سریال جلب کنم. آقای مدیر: «خوش آمدید. من سراپا گوشم.» من: «غرض از مزاحمت، یه طرحی داشتم که خیلی خلاصه سیناپسش رو براتون می خونم. عرض شود که داستان یک خانواده است که پدر بازنشسته است و...»

مدیر: «بازنشسته کجا؟» من: «آموزش و پرورش.» مدیر: «با این شرایط صندوق بازنشستگی و اینها بهتره بازنشسته یه جای دیگه باشه. مثلا...» من: «اداره بهداشت خوبه؟» مدیر: «نه! مزاحم قشر زحمتکش پزشک ها نشیم، بهتره. یک جای تخیلی... مثلا اداره کل تهیه و توزیع ملزومات!» من: «مادر خانواده هم خانه داره و بیماره مختصری داره...» مدیر: «آفرین. مریضی خوبه. توش به این هم اشاره کن که داروهاش از لیست بیمه خارج شده. خب ادامه بده.»