آرشیو یکشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۶، شماره ۴۰۰۱
سیاست
۴
نگاه

سیمای امیرکبیر انقلاب، در آستانه خط افق...

قاسم میرزایی نیکو ( نماینده دماوند در مجلس شورای اسلامی)

مردی را می بینم و هنوز می بینم... نزدیک و دور، به قامت تاریخ شفاهی و کتبی و اسرار و آثار و گفته ها و ناگفته های انقلاب اسلامی! مردی از پهلوی و باغ های سبز پسته خندان کودکی، تا کوچه پس کوچه های عبا و عمامه و شیخوخیت و روحانیت: تا نجواهای درگوشی زندان با حسینعلی منتظری و مبارزین و طالقانی، و بهشتی و تشکیل شورای انقلاب، حزب جمهوری و تن به تن با سید علی خامنه ای (رهبری) تا سفره افطاری کنار روح الله و شانه به شانه نسلی به نام جمهوری اسلامی...

تمام نمی شود... سیمای مردی به بلندای جنگ و ریاست و سازندگی و دیپلماسی و گردونه آسیاب به نوبت زخم و خداحافظی با ایام شباب و قصه تلخک های بگم بگم و آخرین نماز جمعه و آن بغض هشتاد و هشت و امان از آن خط ممتد... و سکوت و سکوت... عبایی که بر دوش بود و چشمانی تیز که در آن تاریخ و تفسیر قرآن موج می زد... غرق می شدی و مرد هنوز ایستاده است... خط افق در فلق آفتاب، خط آشکاری است که در همه سمت، آسمان را از زمین جدا می سازد... و سیمای مرد در آستانه افق ایستاده است... مردی که اقیانوس سیاست و کیاست و رنج و تاریخ و تجربه و هزار توی کلمات و لغتنامه هاست... استوانه دختران روشنفکر و زنان نواندیش و پسران چشم به راه اقتصاد و عمل، که گاه شگفتی می آفرینند و گاه در گردونه چرخ، در سختی های سخت، روزها را می شمارند... پدر تمام ملت ایران: امیرکبیری به قامت یک انقلاب اسلامی...

«حضرت آیت الله اعتدال» اکبر هاشمی رفسنجانی

پانویس: یک سال گذشت، تسلیت بر زبانم جاری نمی شود... مرد را به قیمت همین سیاست، خیلی خیلی می شناختم: دست در دستش دادم در دانشگاه آزاد دماوند، باورم نمی شود این آخرین روزها را که کنارش ایستادم: ایستادن در کنار مردی به قامت مردانگی: آلبوم تصاویر ذهنم را ورق می زنم و او همچنان ایستاده است.