آرشیو چهارشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۶، شماره ۴۰۰۴
صفحه آخر
۱۶
شهرنگار

محله های کتابی

محمد زینالی اناری

ایرانی ها از خانواده هایی که پیرمردها اسطوره تجربه و کردار بودند، به سوی شهرهایی با ساخت های بی معنا و پراکنده رها شده و از روابط محله ای پایدار به توده های تنهای بی حامی تبدیل شده اند. قبلا همه یک فامیل بزرگ داشتند و هر جمعه یا سر ماه با هم جمع می شدند و در برنامه های زیاد عروسی و عزا، بس که فامیل زیاد بود، با هم دیدار تازه می کردند و مدام برای خوردن یک کاسه آبگوشت میهمانی می رفتند. دور کرسی می نشستند و داستان های خیال انگیز بزرگان را می شنیدند و آرد نخود و گندم دودشده می خوردند. همه می توانستند برای روزهای درگیری و مشکلات روی هم حساب کنند. اما امروزه، شهرنشینان به توده های تنهای بی حامی تبدیل شده و در شهرهای بزرگ غلت می خورند و به تنهایی خود خو می کنند. مردم به طور اتفاقی با آدم ها آشنا می شوند و به طور عجیب و غریبی می توانند خو بگیرند و ارتباط های افقی برقرار کنند. اغلب آنها از همسایه و محله خبری ندارند و آنچه که شهر را می سازد نه ارتباطات انسانی، که روابط اقتصادی خاصی است که بر اشتراکات شغلی شهرنشینان تسلط یافته است. امروز جرقه های روابط انسانی عمیق تری زده شده و شبکه های اجتماعی از پیوندهای محله ای و قبیله ای به پیوندهای سابرنتیک و ارتباطات متنی تبدیل شده است. مردم اگر با هم ارتباط ندارند، با سایه هم می توانند تماس برقرار کنند و به جای دیدارهای روزمره، با نوشتارهای روزمره همدیگر مانوس می شوند. امروز مردم به جای اینکه از همدیگر روایت های تصویری ای همچون فیلم سینمایی به یاد داشته باشند، جامعه را به صورت کتاب و روزنامه می فهمند. اما باید مدتی صبر کرد تا روابط مهیج و سرگردان شان امروزی در پاتوق های موبایلی، به مرور به محتواهای مشترک و ایده های با معنا و اثربخش در میان انسان ها، نظیر کمپین هایی که اخیرا برای حمایت از محرومان و طرح حقوق شهروندی شکل گرفت، تبدیل شود.