آرشیو سه‌شنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۶، شماره ۴۰۲۶
صفحه آخر
۱۶
کرگدن نامه

قطار انقلاب

سید علی میرفتاح

پریروز که رییس جمهور در سخنرانی اش به قطار انقلاب اشاره کرد به ذهنم رسید که اگر پسری ده، پانزده ساله می داشتم و بعد از شنیدن چنین تعبیری سوال پیچم می کرد که قطار انقلاب چیست و چطور می شود سوار یا از آن پیاده شد چه باید می گفتم؟ احتیاجی به پسربچه خیالی نبود زیرا فهمیدم از پس جواب دادن به سوالات ذهنی خودم هم برنمی آیم. من که از اول انقلاب خبرها را پیگیری کرده ام، دایما روزنامه ها را خوانده ام، با این و آن صحبت کرده ام و حتی جاهایی که مجال یافته ام به بعضی پستوها سرک کشیده ام و بعد هم به اقتضای روزنامه نگاری پای صحبت انقلابی های دست اول نشسته ام و مصاحبه ها را در دست مطالعه گرفته ام و چیزی از تاریخ شفاهی و خاطرات را از دست نداده ام، تحلیل فرنگی ها را هم غافل نبوده ام... من هم خوب نمی دانم چه شد که اینطور شد و خیلی از برادران و خواهران انقلابی از قطار پیاده شدند؟ نه برای من که برای بزرگ تر از من هم مبهم است که چه اتفاقی افتاد که خیلی ها را که سوار بودند به زور پیاده کردند و چه ماجراهایی پیش آمد که خیلی ها با آنکه سابقه ای نداشتند، بی بلیت، در آن شلوغی خود را داخل قطار جا کردند و سفت به صندلی های شان چسبیدند؟ خودم جواب خودم را نمی توانم بدهم که چه شد که بعضی از نامداران دست دست کردند و عامدا و عالما خود را به قطار نرساندند؟ یا چرا رفقایی که قبلا مشفقانه همدیگر را برادر بودند و به اسم هم قسم می خوردند، هنوز قطار از ایستگاه اول رد نشده خصم خونی شدند و رودرروی یکدیگر ایستادند؟ نه اینکه فکر کنید هیچ جوابی ندارم. دارم. اما به نظر جواب هایم مستدل و مستند نیستند و نمی دانم چه اراده ای و چه نیرویی عده ای را از قطار پیاده کرد؟ پیاده نکرد، بین راه پرت شان کرد بیرون و نمی دانم چه شد که روزبه روز تعداد واگن ها و کوپه ها کمتر و کمتر شد؟ روراست بگویم همین الان هم نمی دانم و نمی فهمم چرا این قطار – با وجود تاکید رییس جمهور - کسی را سوار نمی کند و بر وسعت مشربش نمی افزاید؟راستی آیا دولت می تواند گزارش یک خطی بدهد که در این حدود پنج سال در سوار کردن کدامیک از مسافران قبلی سعی کرده است؟