آرشیو یکشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۶، شماره ۴۰۳۰
صفحه آخر
۱۶
در همین حوالی

گنجینه ای در ذهن برای عماد خراسانی

علی باباچاهی

جامعه ادبی در هر سبک شعر، مخاطبان و مشتاقان خاص خودش را دارد. با این آغاز می توان گفت آثار عماد خراسانی که به شیوه سنتی سروده شده، طرفداران ویژه خودش را داشته و هنوز هم دارد. آنچه در خوانش من از عماد خراسانی برمی آید و ردی که آثار او در حافظه من به جای گذاشته، در حقیقت غزل های ایشان است که درست مانند غزل های دوستان دیگری چون هوشنگ ابتهاج یا شهریار مطبوع و دلنشین به نظر می آیند.

البته لازم به ذکر است که اگر از غزل سراهای دیگری اسم نبرده ام به این دلیل است که آنها در جای دیگری قرار می گیرند و به تعبیری با حفظ قالب غزل تا اندازه ای نیمایی هستند و ضرورت تحول نیمایی به طور غیرمستقیم در آثارشان دیده می شود: شاعرانی مانند سیمین بهبهانی، حسین منزوی و محمدعلی بهمنی که آثارشان شباهتی به غزلیات عماد خراسانی ندارد و در حقیقت اصراری هم نیست که بخواهیم آثار آنها را با عماد خراسانی مقایسه کنیم و بگوییم چرا غزلیات خراسانی شبیه سیمین بهبهانی نیست. در واقع اصلا قرار نیست آثار آنها شبیه هم باشند: چرا که این تفاوت ها هستند که فردیت شاعران را می سازند. اما به هرجهت نوعی شور و شیدایی آشنا و مالوف در آثار عماد خراسانی وجود دارد که جالب است و هرگز از یاد نمی رود. واقعیت این است که در قالب های سنتی فقط تا حدی می توان سنت شکنی کرد و اگرشاعر سنتی بخواهد به طرز افراطی مدرنیسم باشد، چه بسا عاقبت کار «تروریست ادبی» از کار در بیاید و کل الفاظ و ضوابط را بر هم بزند. این در حالیست که گرچه عماد خراسانی هیچ گاه به فکر جسارت ورزی در قلمرو غزل نبوده اما ترنمی که در کارها و آثار او وجود دارد، بسیار مطبوع و دلپذیر است.

حرف آخر هم اینکه در حافظه فرهنگی من گنجینه ای مخصوص حس و حال و شاعرانگی های عماد خراسانی تعبیه شده است که هیچ گاه فراموش نمی شود و من گه گاه به فراخور حال و احوال خودم سراغش را می گیرم.