آرشیو شنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۶، شماره ۶۷۳۱
صفحه آخر
۲۴
یه چیز تو همین مایه ها

من یک روز گرم تابستانی هیچی نشدم!

فریور خراباتی

امروز یک مقاله جالبی در کانال تلگرام روزنامه خواندم که در مورد ممیزی کتاب در دهه هفتاد بود و متوجه شدم این چیزهایی که ما در نوشته های طنز می نویسیم، سال ها پیش به عنوان دستورالعمل اجرا شده و برای برخی از مدیران و تصمیم گیران تو دل بروی آن زمان، خاطره هستند.

اینکه ما در همان دوران اصرار به انتشار کتاب داشتیم خودش یک موقعیت طنز فوق العاده است.مثلا بیاییم و کلمه«دلبر» را به«خواهر» تبدیل کنیم و شعری با مضمون«بریم اونجا که خواهر خونه داره!» چاپ کنیم.یا مثلا مولانا در یکی از اشعار خود بسراید«بفزای چای نبات ما بربند تو خواب ما/ از شب چه خبر باشد مر مردم خوابی را».

تازه شانس آوردیم ممیزان گرانقدر و زحمتکش که واقعا از سرمایه های ما محسوب می شوند، برای بابا طاهر عریان به جرم هنجارشکنی، برای سعدی بابت مسافرت بیش از حد و برای خیام بابت شرب خمر(که البته قابل چاپ نبودا و در حکم می نوشتند: سرب چرم!) حکم صادر نکردند.

با جمیع این دسته گل هایی که به آب داده شده، بعید نیست دوستان در یک روز گرم تابستان، دقیقا یک سیزده مرداد، حدود ساعت سه و ربع کم بعدازظهر هیچ اتفاقی در زندگی شان نیفتد و همین طوری صاف صاف راه بروند و با قیچی حرکات آکروباتیک و نمایشی انجام دهند.