آرشیو دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۶، شماره ۴۰۴۸
صفحه آخر
۱۶
فلسفه در خیابان

نان شب واجب ترین است

محسن آزموده

یکی از اساتید فلسفه چند سال پیش گفته بود: «فلسفه از نان شب هم واجب تر است». آنها هم که شکم شان سیر است، شگفت زده از این جمله قصار، مدام آن را این طرف و آن طرف تکرار می کردند. بگذریم که این تعبیر چندان بدیع و یگانه نبود و اصولا هر کس در هر زمینه ای می خواهد بگوید کاری که می کند، کارستان است، از عبارت مشابهی بهره می گیرد و مثلا می گوید: «شعر از نان شب هم واجب تر است» یا «دیجیتال از نان شب هم واجب تر است». غافل از آنکه همه این تعابیر «قشنگ» و «جذاب» در بن خود تاکیدی بر ضرورت معاش آدمیان هستند. از قدیم هم گفته اند که «شکم گرسنه دین و ایمان ندارد» چه برسد به اینکه از آدم گرفتار مایحتاج اولیه انتظار داشتیم به فلسفه فکر کند. بیخود نیست که در هرم مشهور مرحوم مازلو هم معقولات در راس قرار می گیرند و آن پایین در قاعده نیازهای اولیه مثل خوراک و پوشاک قرار گرفته اند. در تاریخ فلسفه هم اگر نگاه کنیم، می بینیم که هر وقت شرایط عمومی زندگی مردم مساعد است، بازار فلسفه و فلسفه ورزی نیز رونق می گیرد. به زندگی فیلسوفان بزرگ هم نگاه کنیم: از افلاطون و ارسطو و آگوستین و آکویناس در سده های نخستین و میانه، تا دکارت و لایب نیتس و اسپینوزا و کانت و هگل و شوپنهاور و نیچه در سده های جدید و راسل و ویتگنشتاین و هایدگر در دوران معاصر. اگر نگوییم خیلی مرفه بودند، بالاخره به طور نسبی در شرایط مساعدی زندگی می کردند و از خانواده های نسبتا مرفهی برآمده بودند و شاید تنها استثنا در این میان مارکس باشد که البته او هم تربیت خانوادگی بالایی داشت، ضمن آنکه همیشه استثنا موید قاعده است. البته تردیدی نیست که فیلسوفان باید به گرسنگی و نان شب مردم هم فکر کنند و در دوران های سختی نیز، خواه ناخواه به بحران و علل آن بیندیشند. اما این همه منافی آن نیست که برای رونق فکر و اندیشه، باید اول به فکر معیشت آدمیان بود چرا که نان شب نه فقط واجب که واجب ترین است.