آرشیو سه‌شنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۶، شماره ۴۰۴۹
صفحه آخر
۱۶
سروتونین

فلانی و فلانی و فلانی

رامبد خانلری

هر سال همین است. تمام طلب هایی که از این و آن دارم موکول می شود به اسفند و تمام روزهای اسفند برای من استرس است و استرس: استرس وصول شدن این طلب ها. از یک طرف با خودم چرتکه می اندازم که حالا مجموع طلب هایم از فلانی و فلانی و فلانی تبدیل به عدد چاقی شده است و می شود با این عدد هزار و یک کار خوشنودکننده انجام داد و هر روز با این عدد در ذهنم تمام کارهایی را که می شود انجام بدهم، انجام می دهم و لذت می برم. بعد با خودم حساب می کنم که اگر فلانی طلبم را صاف نکرد چه؟ آن وقت با واریزی فلانی و فلانی که عدد نسبتا چاقی است تمام کارهای خداپسندانه احتمالی را انجام می دهم و لذت ذهنی می برم و دست آخر با این فرض که فقط فلانی واریزی اش را انجام بدهد به عدد نسبتا لاغری می رسم که می شود با آن هم خوشی مختصری کرد و لذت ریزی برد.

آن وقت به شکلی کامل ذهنی آن لذت ریز را می برم و بعد به قوی ترین احتمال فکر می کنم. به اینکه هیچ کدام از کارفرمایان عزیز پولی واریز نکنند و من همچنان طلبکار عددی چاق باقی بمانم و به این فکر کنم که فلان جا اندوخته ای فرضی دست فلانی و فلانی و فلانی دارم که بالاخره یک روزی تبدیل به وجه رایج مملکت می شود و به صورت کاملا واقعی از آن لذت خواهم برد. خوبی اش همین است: همین که در بدترین حالت هم همینی هستم که حالا هستم. در بدترین حالت چیزی از دست می دهم اما در بهترین حالت چیز زیادی به دست می آورم.

به این فکر می کنم شاید برای همین همه واریزی ها به اسفند موکول می شوند، برای اینکه این پول ها را یک مرتبه خرج کنیم و صد مرتبه با فکر خرج کردن این پول ها صفا کنیم و سروتونین بیشتری در خون ما ترشح شود. به گمانم باید از کارفرماها متشکر باشیم که تمام وعده و وعیدها را برای اسفند می دهند و به ما این اجازه را می دهند که حتی در سال جدید هم با خرج کردن این پول های فرضی در ذهن مان شادی کنیم و این وقتی کامل می شود که یکی دو روز مانده به تحویل سال یکی دو پیامک واریزی بانک ارسال شود و برنامه بریزیم برای تحقق تمام شادی های مجازی سال گذشته.