آرشیو چهارشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۶، شماره ۶۷۴۱
صفحه آخر
۲۴
پیشنهاد

«پاپیون»، 46 سال بعد

رسوخ بر جان و روح بیننده

نسرین خادمی (روزنامه نگار)

گاهی اوقات دیدن یک فیلم خوب آنقدر جذاب و دلنشین است که خواندن یک رمان خوب. صحنه ها و وقایع یک رمان را باید مجسم کنی، حال آنکه فیلم مجسم است و آشکار و تاثیرش آنی. فیلم هایی مانند «پاپیون» محصول 1972 سینمای امریکا به کارگردانی «فرانکلین شافنر» از آن دست فیلم هاست؛ فیلمی براساس رمانی واقعی از «آنری شاریر» که تماشاگر را با بازی زیبای استیو مک کویین به محبسی می برد که امیدش روزنه قفلی می شود برای رهایی از دیوارهای قطور و نازیبا؛ برای رهایی و رسیدن به آبی آسمان و آبی دریا. استیو مک کویین در نقش پاپیون (به زبان فرانسه پروانه)؛ به سبب خالکوبی یک پروانه روی بازو در زندان شهره می شود.

پاپیون به اتهام قتل دستگیر و محاکمه می شود و نیز داستین هافمن در نقش «دگا» به اتهام جعل اوراق قرضه ملی فرانسه دستگیر و محاکمه می شود که هر دو محکومیت شان را در یک زندان سپری می کنند. بازی و نقش بی نظیرشان تماشاگر را مات و مبهوت می کند؛ دیالوگ ها در وجودش رخنه می کند، گویی خود برای رهایی به هر در و دیواری چنگ می زند. گرسنگی، رنج، خفت زندان و... امید را در دل ات می دواند. این همان پارادوکس یا جمع اضداد است. یک فیلم خوب همچون «پاپیون» باوجود گذشت 46 سال از زمان اکران اولیه آنقدر در جان ات آشیانه می کند که با یک بار تماشا اشباع نمی شوی؛ تلاش، استقامت و پایداری برای رهایی بی آنکه بدانی می مانی و رستگار می شوی. موسیقی اعجاز انگیز متن فیلم از «جری گلد اسمیت» تا اعماق وجودت رسوخ می کند؛ با آرامش در میان انبوهی از رنج، سختی و درد و اسارت تو را به دور دست ها می برد؛ برای رهایی از نکبت زندان. تماشای فیلمی که براساس یک رمان واقعی ساخته شود تو را وا می دارد که کتاب را هم بخوانی، نه یک بار که چندبار؛ تاثیر شگرف یک فیلم خوب را نباید انکار کرد.