آرشیو پنجشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۶، شماره ۴۰۵۱
صفحه آخر
۱۶
تاکسی نوشت

یک پیشنهاد...

سروش صحت

امروز آخرین پنجشنبه سال است و فردا آخرین جمعه سال و شنبه آخرین شنبه سال و بعد آخرین یکشنبه سال، آخرین دوشنبه و غروب سه شنبه سال جدید شروع می شود. چهارشنبه می شود اولین چهارشنبه سال، بله اولین پنجشنبه سال... تا برسیم به سیزده به در و روز چهاردهم و بعد پانزدهم و بعد شانزدهم و یک دفعه می بینیم که اواخر فروردین هستیم. سال جدید، دیگر سال جدیدی نیست و مثل همیشه است و بعد یک دفعه می بینیم که دوباره آخر سال است و دوباره می گوییم چه زود گذشت و همین دیروز بود که عید بود و حالا دوباره عید شده است و مرور می کنیم وقایع تلخ و شیرین سال را و یاد کسانی می افتیم که اول سال بودند و پایان سال نبودند و... درست است که بهار و تابستان و پاییز و زمستان از پی هم می آیند و دوباره بهار می شود اما این باعث نمی شود که بهار شروعی دوباره نباشد. یک بار دیگر شروع می کنیم، برنامه هایی در سر داریم که امیدواریم امسال انجام بدهیم، کارهای نکرده ای هست که تصمیم می گیریم این بار انجام بدهیم، راه های نرفته ای وجود دارد که می خواهیم در سال جدید برویم. غم ها و شادی ها و کامیابی ها و شکست هایی که عجالتا از آن بی خبریم و زندگی که جاری است و ما در آن غوطه وریم. شروع سال مثل این می ماند که یکبار سرمان را از آب بیرون می آوریم، نگاهی به اطراف می کنیم و دوباره مشغول شنا می شویم، شروع سال مثل خاموش و روشن کردن موبایل می ماند که هنگ کرده، شروع سال یک شروع است، امیدوارم سال جدید سالی باشد که خنده ها از اشک ها بیشتر باشد. حتما می پرسید این حرف ها چه ربطی به تاکسی و تاکسی سواری هفتگی دارد. چیزهایی که نوشتم، فکرهایی بود که امروز وقتی عقب تاکسی نشسته بودم و بیرون را نگاه می کردم به ذهنم آمد! یک پیشنهاد هم دارم، اگر حوصله داشتید این دو بیت از حافظ را حفظ کنیم و وارد زندگی مان کنیم که:

منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن/منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن/ وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم/ که از طریقت ما کافری است رنجیدن. سال نو مبارک