آرشیو دوشنبه ۲۷ فروردین ۱۳۹۷، شماره ۴۰۶۵
صفحه آخر
۱۶
فلسفه در خیابان

تغییر همیشه ممکن است

محسن آزموده

یکی از باورهای قالبی رایج در میان ما که بسیار هم تکرار می شود، این است که شخصیت آدم‎ها در سنین کودکی شکل می گیرد و هر چه آدمی از این سن و سال‎ها دورتر می شود، خمیرمایه وجودش متصلب تر می شود، به گونه ای که در دهه سوم به سختی بتوان فردی را دگرگون کرد و در میانسالی و پیری چنین تحولی محال است. این تحویل یا فروکاستن تربیت پذیری انسان به سال های کودکی و نهایتا نوجوانی او این پرسش را پدید می آورد که پس نقش اراده و اختیار انسان چه می شود؟ اگر اصل و اساس و بنیاد آدمی در سنینی که او کمترین نقشی در ساختن شخصیت خودش را دارد، پایه ریزی می شود، پس چرا فرد باید کماکان بخواند و ببیند و تجربه کند و یاد بگیرد؟ به خصوص که انسان دست کم تا سال های آغازین کهنسالی که جسمش به دلیل کهولت، فرتوت و ناتوان می شود، معمولا در اوج توان تصمیم گیری و انتخاب گری به سر می برد. فیلسوفان اما در برابر این جبرگرایی مستتر و پنهان، قیام می کنند و بر نقش عقل و اراده در برابر جبر زمینه و زمانه اصرار دارند. آنها عمیقا بر امکان تغییر و تحول تاکید دارند و بزرگ ترین شاهد مثال شان نیز خودشان هستند. بسیاری از فلاسفه بزرگ در طول حیات فکری شان دگرگونی های اساسی را تجربه کرده اند و در بنیادی ترین اندیشه های شان بازنگری کرده اند. برای مثال ایمانوئل کانت فیلسوف شهیر آلمانی، در دهه چهارم زندگی اش به طور جدی درگیر پرسش های دیوید هیوم، فیلسوف انگلیسی شد. به گونه ای که به تعبیر خودش از خواب جزمی بیدار شد و در طول قریب به 10 سال بنیاد فلسفه ای را بنا گذاشت که تاریخ اندیشه بشری را عمیقا دگرگون ساخت. کسانی که با تاریخ زندگی بزرگان آشنایی دارند، می دانند که این دست تحولات اساسی در همه ابعاد زندگی یک انسان امکان پذیر است و این همه نشانه آنکه تغییر همیشه ممکن است و چنان نیست که فکر کنیم، مسلوب الاختیاریم و نقشی در زندگی خود ایفا نمی کنیم.