آرشیو یکشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۷، شماره ۴۰۹۸
هنر و ادبیات
۸

خاطره قدرتمندتر از قانون است

کیوان مهرگان
اپیزود اول

دهه هفتاد بود. ویدیو ممنوع بود. داستان بگیر و ببند ویدیو داری و ویدیو بینی به شهر کوچک ما هم کشیده شده بود. شهری ایلی عشیره ای که مسائل مرتبط با ناموس در درجه اعلی اهمیت بود. پس ویدیو به شرطی اجازه پلی می یافت که فیلم بی ناموسی به چار ستون خانه راه پیدا نکند. مادرم زیر بار نرفت پدرم با اکراه پذیرفت. یک ویدیو و چند تا فیلم شو و قدیمی. اولین فیلمی که دیدم «خاطرخواه» بود. یک فیلمفارسی به تمام معنا. اینجا نخستین باری بود که با اسم و بازی ناصر ملک مطیعی آشنا شدم. آن روزها نوجوانی سرتق، فتنه پرور و شرور بودم که هیچ وقت در مخیله اش نمی گنجید که روزی پشت دوربین قرار بگیرد.

اپیزود دوم:

دهه هشتاد بود. دهه ای که درباره اش حرف نزنیم سنگین تریم. تقی به توقی خورد که از تحریریه رفتم بیرون وتصمیم گرفتم که دیگر به تحریریه برنگردم: اما کجا برم؟ سینما مامن خوبی بود. آغوشش را گشود و منم از خداخواسته...

اپیزود سوم:

تیزر ساختن گام اول تنفس در سینماست. فیلم کوتاه تمرین بزرگ تری است. من هم تلاش کنم که گام به گام حرکت کنم. سال 93 پروژه ای شروع کردیم درباره تشویق مردم به کتابخوانی. فیلم های کوتاهی از مشاهیر فرهنگ و هنر که با سناریو هایی بعضا آماتوری مردم را تشویق می کردند به کتابخوانی. یکی از کسانی که از روز اول قصد داشتم که جلوی دوربین بیاورم ناصرخان ملک مطیعی بود.

سناریوی من درست کردن یک پارادوکس بود. همه کسانی که فیلم های ناصر خان را دیده بودند همواره او را در هیبت یک مرد تنومند در ذهن داشتند. من می خواستم آن خاطره را پیوند بزنم به یک مرد موسفید مهربانی که این روزها در کنج آپارتمانش برای نوه اش قصه می گوید. دوستی که واسطه بود برای این فیلم نوشا سعیدی خواهر زاده ناصرخان بود.

نکته ای که برای خود من حیرت انگیز بود رفتار حرفه ای ناصر ملک مطیعی بود. متواضع، مهربان، فروتن و حرفه ای چهار مشخصه ای بود که از آن روز کوتاه، از آن فیلم کوتاه در ذهنم باقی مانده.

اپیزود چهارم:

ناصرخان ملک مطیعی درگذشت. او رفت. از دیشب که این خبر منتشر شده فضای مجازی پر است از عکس ها و نوشته ها درباره او. چهل سال ممانعت نتوانست او را از خاطره ها پاک کند.

خاطره قدرتمندتر از قانون است...