آرشیو یکشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۷، شماره ۴۳۳۸
تاریخ و اقتصاد
۳۰
واکاوی

تاریخ طولانی؛ هویت گسسته

دکتر جواد عباسی ( استاد دانشگاه فردوسی مشهد)
منبع: منبع: فصلنامه تاریخ پژوهی

درباره «تاریخ داری» یا گستره طولانی تاریخ ایرانیان و در مقابل «بی تاریخی» یا تاریخ کوتاه برخی ملت های دیگر در سال های اخیر زیاد خوانده، شنیده و چه بسا گفته ایم. وقتی هم که در باره نسبت این دو با وضعیت غالب امروزی در جهان یعنی پیشرفته تر بودن برخی ملت های دارای پیشینه تاریخی کوتاه تر و در مقابل توسعه نیافتگی بسیاری از جوامع تاریخ دار سخن به میان می آید غالبا گفته می شود که بهتر است به جای ماندن در گذشته و افتخار به آن، به حال و آینده بیندیشیم! ظاهرا این نقد بیشتر از آنجا برمی آید که این پیشینه تاریخی طولانی و غنی نه تنها نتوانسته به نیرویی محرک و برانگیزاننده به ویژه در میان نسل جوان تبدیل شود بلکه به بار خاطری نوستالژیک و حسرت برانگیز و در نتیجه آزاردهنده تبدیل شده است.

گویی راه حلی که برای بحران هویتی و کم تحرکی فرهنگی - ملی ارائه می شود این است که تاکید بر تاریخ طولانی این مرز وبوم کمکی به وضع حال و آینده ما نمی کند و ما را به غرور کاذب یا غفلت دچار می کند. به نظر می رسد چنین ایده و نگرشی نه تنها درست و مبتنی بر ارائه راه حل نیست بلکه از مقوله به بیراهه رفتن یا از چاله به چاه افتادن است. به عبارت دیگر مشکل در تاکید و تمرکز بر تاریخ طولانی نیست بلکه این نوع نگرش و برخورد ما با تاریخ (اعم از طولانی یا کوتاه) است که می تواند آن را به نیرویی بازدارنده یا حرکت آفرین و سازنده تبدیل کند. در واکاوی این دوگانگی می توان از زوایای گوناگون به موضوع نگریست و از ابعاد مختلف به تحلیل چرایی آن پرداخت و احیانا برای آن چاره اندیشی کرد. نوشته حاضر بر این فرض استوار است که تاریخ طولانی و پر فراز و نشیب و آکنده از کامیابی ها و ناکامی ها به خودی خود نه می تواند حرکت و هویت آفرین باشد و نه جنبه بازدارندگی (ایجاد غرور کاذب، دلخوشی به گذشته و...) داشته باشد بلکه این نوع برخورد یک ملت و اولیای امور آن است که می تواند آن را به نیرویی پیش برنده یا بازدارنده تبدیل کند.