آرشیو یکشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۷، شماره ۴۱۱۱
صفحه آخر
۱۶
دروازه سرخ

ما بردیم، همین جا در لنینگراد

سهیل سراییان

ما بردیم. همین جا در لنینگراد. خیابان های شهر را ایرانی ها فتح کردند و همه برای لحظه ای فکر کردیم مشغول شادی کردن در خیابان ولیعصر هستیم: اما در حقیقت بلوار نوسکی بود. کمی قبل تر در ورزشگاه فریاد ایران ایران قطع نمی شد. جمعیت زیادی دور ورزشگاه بود. مراکشی ها هم کم نبودند. همه یکپارچه قرمز و خندان. بازی که شروع شد، همه شان با پرچم های گره کرده فریاد می زدند«مغرب، مغرب» تشویق های شان زیبا بود. سمت دیگر جنوبی ها آمده بودند. فریاد می زدند «ایران، ایران، ایول الله» 63 هزار نفر تیم شان را تشویق می کردند. حتی روس ها هم ذوق زده شده بودند. سردار که آن موقعیت خوب را از دست داد، کنار من یک مراکشی نشسته بود، بهش نگاه کردم و با خنده گفت «الله الله» گفتم اما بعدیش گل میشه. وقتی در ورزشگاه هستید هر موقعیت هر لحظه را حس می کنید: فراتر از واقعیت. شش دقیقه که وقت اضافه اعلام شد. یکی از ایرانی ها از ردیف جلو به من گفت: «بیا بریم جلو و از پشت ردیف اول بچه ها را تشویق کنیم.» حس می کنم می دانست که قرار است گل بزنیم. خودم را از روی شیشه ها آویزان کردم و شروع کردم به فیلم گرفتن. بهش گفتم: «این گله، بوی گل میده» دوربینش را از کیف خارج کرد و شروع کرد فیلم گرفتن. حاج صفی، روی دروازه، گل گل برای ایران. حالا ورزشگاه زنیت سن پترزبورگ تبدیل به یک جشن بیکران شده بود. همه اشک می ریختیم، همه می خندیدیم. مراکشی ها در بهت به زمین نگاه می کردند. اما همه شان به ایرانی ها تبریک می گفتند، برای ایران دست می زدند. اما فروپاشیده بودند. از درهای خروجی تا ایستگاه های مترو، تا اتوبوس ها تا خود شهر ایران را تشویق می کردند. چقدر این خوشحالی حق ایران بود. حالا امیدواریم تا همین طور اتفاقات خوب در ادامه بازی ها برای ایران رقم بخورد. اینجا لنینگراد است. شب ها سفید هستند. فریاد ایران ایران قطع نمی شود: از کنار هرمیتاژ تا کنار خانه داستایفسکی.