آرشیو سه‌شنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۷، شماره ۴۳۵۳
تاریخ و اقتصاد
۳۰

گفته ها

در آن روز «مستر دریک»، مدیرعامل انگلیسی شرکت نفت انگلیس و ایران و سایر مدیران آن به تلخی دریافتند که با هیاتی سروکار دارند که از یک پشتوانه عظیم ملی برخوردارند و در برابر عزم و اراده یک ملت قرار گرفته اند. ملتی که ملی شدن صنعت نفت را یک صدا فریاد می کردند. وقتی هیات در برابر دفتر مدیرعامل شوریده حال شرکت نفت جنوب قرار گرفت، دریک از آنان پرسید برای چه منظوری به اینجا آمده اید؟ سخنگوی هیات ایرانی پاسخ داد: «برای اجرای قانون ملی شدن نفت!» دریک درحالی که رخساری برافروخته از خشم و آمیخته با نگرانی داشت در پاسخ اظهار کرد که ما قانون شما را به رسمیت نمی شناسیم و از لندن دستور می گیریم نه از دولت شما!

هیات ایرانی گفت: تا رسیدن دستور از لندن فعلا یک اتاق باتمام وسایل در اختیار ما قرار دهید تا در آنجا استقرار پیدا کنیم. دریک آشفته حال که نمی دانست واگذاری یک اتاق در اداره مرکزی شرکت نفت انگلیس و ایران به منزله نخستین گام برای اجرای ماموریت اصلی هیات است، به این امر رضایت داد و هیات درآنجا مستقر شد. وقتی نخستین موفقیت هیات به اطلاع مردمی که در آن سوی رود کارون گرد آمده بودند (در آن هنگام هنوز پلی روی رود کارون مقابل اداره مرکزی ایجاد نشده بود) رسید، هیجانات و فریادهای پرشور آنها به اوج رسید و همین قضیه وحشت تازه ای در میان مدیران شرکت غاصب چپاولگر انگلیسی ایجاد کرد. دریک که تازه از رویای دردناک واگذاری جایگاه و هیجانات پرشور مردم بر خویشتن تسلطی نسبی یافته بود عصر آن روز به حکم میهمان نوازی، مجلس عصرانه ای ظاهرا به منظور آشنایی با هیات ایرانی در اتاق خود ترتیب داد و به جای اینکه پشت میز قرارگیرد در کنار اعضای هیات روی یک صندلی نشست.

- نجاتی، غلامرضا، 60 سال خدمت و مقاومت، خاطرات مهندس مهدی بازرگان(جلد اول)