آرشیو پنجشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۷، شماره ۴۱۱۵
کتاب
۱۵
فوتبال

شب رویایی استمفورد بریج

کتاب «یک سال در بهشت» بیوگرافی یا اتوبیوگرافی آندرس اینیستا نیست: فقط شرح فصل 2009-2008 است: فصلی که گواردیولا تازه سرمربی بارسلونا شده بود و بارسا لالیگا و لیگ قهرمانان اروپا را مال خود کرد. «یک سال در بهشت» را خود اینیستا نوشته است. یعنی کتاب محصول حرف زدن اینیستا و مکتوب شدن حرف های او توسط یک روزنامه نگار یا نویسنده نبوده: بلکه اینیستا خاطرات آن فصل را به قلم خودش نوشته و نوشته اش را دو نفر از دوستان روزنامه نگارش ویراستاری کرده اند.

روایت اینیستا از فصل 2009-2008 با داستان بازی بارسا و چلسی در استمفورد بریج شروع می شود. دیدار رفت دو تیم در مرحله نیمه نهایی لیگ قهرمانان اروپا در زمین بارسا با تساوی بدون گل به پایان رسیده بود و در بازی برگشت، چلسی 1 بر صفر از بارسا پیش افتاده بود و تیم نوپدید و رویایی گواردیولا در آستانه حذف شدن بود. ولی اینیستا در دقیقه 88 با شوتی محکم و دقیق، گلی تاریخی را به نام خودش ثبت کرد: گلی که سمبل ثمربخش بودن تیکی تاکای گواردیولا بود و اینیستا را نیز اینیستا کرد. عکس روی جلد کتاب هم لحظه شادی اینیستا پس از زدن آن گل تاریخی است. گل به چلسی در کنار گل به هلند در فینال جام جهانی 2010، درخشان ترین لحظات زندگی اینیستا تا به امروز بوده است. ساختار کتاب اینیستا هم جالب است. جدا از مقدمه و موخره، کتاب حاوی هشت فصل است در تشریح هشت لحظه کلیدی در مسیر «فتح سه گانه». منظور از فتح سه گانه، قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا، لیگ فوتبال اسپانیا و جام حذفی این کشور است. فصل اول داستان «گل استمفوردبریج» است. اینیستا درباره شادی و واکنش خانواده اش پس از آن گل تاریخی، نوشته است: «پدرم موقع بازی های حساس بسیار مضطرب می شود، خیلی بیشتر از آنکه تصورش را می کنید. 10 دقیقه اول آن بازی را اصلا ندید. رفت بیرون قدمی بزند و هوا بخورد و باعث مشاجره در خانه نشود... اما وقتی به او گفتند که اسین گل اول را زده، برگشت خانه و نشست جلوی تلویزیون. این فلسفه اوست. وقتی تیم جلو باشد یا بازی مساوی دنبال شود، مضطرب است و فکر می کند احتمالا اتفاق بدی می افتد و نمی خواهد آن اتفاق بد را ببیند. اما وقتی عقب باشیم، چون هیچ اتفاق بدتری نمی تواند بیفتد، می نشیند و تشویق می کند تا به بازی برگردیم.» اینیستا می گوید: «هیچ وقت آن گل را فراموش نمی کنم. سرنوشت می خواهد جایی که باید باشی بایستی.»

اینیستا که به تازگی راهی لیگ ژاپن شده، تا همین یک ماه قبل کاپیتان بارسلونا بود. او از 12 تا 34 سالگی برای بارسلونا توپ زد و از 18 سالگی عضو تیم اصلی بزرگسالان بارسا بود. بنابراین عجیب نیست که پس از شانزده سال موفقیت آمیز و سرشار از خستگی و آسیب دیدگی، در 34 سالگی با بارسا وداع کرده است. او در فصل سوم کتابش آسیب دیدگی های فصل 2009-2008 را شرح داده است. نکته جالب این فصل، احساس دررسیدن مصدومیت است. مصدومیت های پی در پی در نیمه دوم فصل، موجب شد که آندرس در بازی برگشت مقابل رئال مادرید، فینال جام حذفی و نیمه نهایی لیگ قهرمانان بازی نکند تا به فینال رم برسد: فینالی باشکوه که بارسا 2 بر صفر منچستریونایتد را شکست داد و برای سومین بار قهرمان چمپیونزلیگ شد. نکته جالب دیگر، توصیه گواردیولا بوده است: «گواردیولا از ابتدا همیشه تاکید می کرد که باید به صدای بدن مان گوش کنیم. بدن گاهی از ما می خواهد کاری برایش بکنیم. من هم به مرور یاد گرفتم چه کار کنم.» اما تیکی تاکا چگونه شکل گرفت؟ پس از قهرمانی اسپانیا در یورو 2008، اینیستا باخبر می شود که گواردیولا سرمربی بارسا شده. اغلب بازیکنان درباره توانایی گواردیولا در مقام سرمربی تیمی مثل بارسا شک داشتند و کسی مثل مورینیو را به او ترجیح می دادند: چراکه گواردیولا بی تجربه بود. اما اینیستا شک نداشته که با گواردیولا فصل باشکوهی در پیش خواهند داشت: «به سرعت متوجه شدم که گواردیولا با ریکارد بسیار متفاوت است. هر دو... بسیار مکالمه محورند و به حرف زدن بسیار اهمیت می دهند، اما گواردیولا بسیار روشمندتر است... گواردیولا خیلی چیزها را تغییر داد.» بازیکنان بارسا روش بازی گواردیولا را در تمرینات پیش از آغاز فصل کم وبیش آموخته بودند ولی در اولین بازی آن فصل، به نومانسیا باختند. اما گواردیولا به بازیکنانش گفت «نباید از هدف مان منحرف شویم.» و اینیستا توضیح می دهد: «هدف مان کسب جام نبود، بلکه یک روش بازی مشخص بود، و جام ها هم نتایج منطقی آن هدف. هیچ وقت از هدف منحرف نشدیم و این یکی از اصلی ترین رازهای موفقیت مان بود.» بنابراین در بازی دوم مقابل راسینگ هم به همان شکل بازی کردند اگرچه نتیجه ای بهتر از مساوی نصیب شان نشد. ولی نهضت ادامه داشت و مقابل اسپورتینگ خیخون هم تیکی تاکا مبنای بازی بارسا بود. در شبی که اینیستا هم جزو گلزنان بود، بارسا 5 بر 1 پیروز شد و سرانجام تیکی تاکا ثمر داد و جهان با فلسفه فوتبال پپ گواردیولا آشنا شد.