آرشیو پنجشنبه ۷ تیر ۱۳۹۷، شماره ۴۱۲۱
صفحه آخر
۱۶
تاکسی نوشت

دن کیشوت

سروش صحت

می دانم که هرچه باید درباره تیم ملی و بازی با پرتغال و اسپانیا و مراکش گفته شود گفته شده است، می دانم که درباره پنالتی رونالدو که بیرانوند گرفت همه حرف ها زده شده است، می دانم که همه از بازی تیمی و هماهنگی این تیم گفته اند، می دانم که درباره کی روش گفتنی ها گفته شده، می دانم که می دانید عالی بازی کردیم و کاش کمی بدشانسی مان کمتر بود یا شانس مان بیشتر.

مثلا کاش با اسپانیا مساوی کرده بودیم، یا کاش مراکش به جای اسپانیا با پرتغال مساوی می کرد یا...

ولی نمی دانم چرا جز اینها هنوز نمی توانم درباره چیز دیگری بنویسم، هنوز نمی خواهم به جای آن پنالتی و شیرجه بیرانوند به قیمت دلار، یورو و کم آبی و بی هوایی و گرانی فکر کنم.

هنوز یادآوری آن رویا برایم دل انگیزتر از این واقعیت است. هنوز دوباره و دوباره تصاویر بازی ها را نگاه می کنم و مثل دیوانه ها انگار منتظرم که نتیجه ای تغییر کند که شاید با اسپانیا مساوی کنیم یا پرتغال را بزنیم. در تاکسی هنوز مردم حرف بازی ها را می زنند ولی بازی ها تمام شده است و گرانی و کم آبی و کم هوایی و قیمت بالای دلار و سردرگمی مانده است.

رمان دن کیشوت را دوست دارم ولی باید حواسم باشد که خودم دن کیشوت نشوم. دن کیشوت برای فرار از تلخی واقعیت به دنیای شیرین خیال پناه برد و با آسیاب های بادی جنگید.

مسافران تاکسی هم از فردا، پس فردا بیشتر از فوتبال از نگرانی های شان خواهند گفت و...