چه باید کرد؟
زنی که جلوی تاکسی نشسته بود، گفت: «معاون دادستان کشور گفته می خواهند اینستاگرام را هم فیلتر کنند.»
مردی که عقب تاکسی نشسته بود، گفت: «این هم از اینستاگرام.»
پسر جوانی که کنار مرد نشسته بود، گفت: «من یه صفحه تو اینستاگرام فالو می کنم، جمله های باحال کتاب ها رو میذاره، موراکامی تو کتاب «کافکا در کرانه» گفته: بستن چشم هایت چیزی را تغییر نمی دهد. هیچ چیز به خاطر اینکه تو آنچه را دارد اتفاق می افتد نمی بینی، ناپدید نمی شود.»
مرد گفت: «واقعا مسوولانمون باحال هستند... مثلا معاون وزیر بهداشت گفته اگر مردم ندارند بخورند، پس چرا چاق هستند؟»
پسر جوان گفت: «این شعر نرودا را گوش کنید.»
مرد گفت: «بخون.» پسر خواند: «... اما اگر هیچ چیز نتواند ما را از غم برهاند، لااقل عشق از زندگی نجات مان خواهد داد...»
راننده خندید و گفت: «پس دیگه چاره ای نیست، همه باید بریم عاشق بشیم.»