آرشیو چهارشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۷، شماره ۳۱۹۱
ادبیات
۸
مرور

جنگ داغ

«از همان دفعه اول که اتفاق افتاد، از فردا می ترسیده. اورنلا روی مبلی در اتاق نشیمنش نشسته، روزنامه را روی رانش گذاشته و با لب پایینی اش ور می رود. صدای خفه جر دادن از آشپزخانه می آید؛ مارتا، نظافتچی حوله های کاغذی را پاره می کند و لای انبوه دیگ ها و تابه ها می چپاند تا از خراشیده شدن سطح شان جلوگیری کند. این یکی از وظایف بی شماری است که نظافتچی های پیشین... که تعدادشان به یک دوجین می رسید... از آن تخطی می کردند. بعضی از آن ها به خاطر تاخیر، اخراج شدند. برخی به خاطر چشم سفیدی. بعضی هم دزد بودند و یا مشکوک به دزدی. مابقی خنگ بودند، یا اهمیتی به یادگیری نمی دادند، یا این که گردوخاک های زیر تخت را به امان خود می گذاشتند. مارتا، تقریبا دوسالی هست که این جا کار کرده و تاکنون تقریبا بی عیب ونقص بوده، به جز این که لهستانی است و اورنلا به این موضوع به چشم یک بی کفایتی نگاه می کند». این بخشی از رمان «معیوب ها»ی تام رکمن است که به تازگی با ترجمه علی منصوری توسط نشر چشمه منتشر شده است. تام رکمن در سال 1974 در لندن متولد شد و در ونکوور کانادا بزرگ شد. او در دانشگاه تورنتو به تحصیل در رشته سینما پرداخت و مدرک فوق لیسانسش را در رشته روزنامه نگاری از دانشگاه کلمبیای نیویورک دریافت کرد. در سال 1998 او به عنوان ویراستار برون مرزی در نیویورک به استخدام اسوشیتدپرس درآمد و چند سال بعد به عنوان خبرنگار خارجی مستقر در رم با این رسانه به همکاری پرداخت. او به عنوان روزنامه نگار مقالات زیادی در رسانه هایی چون گاردین، وال استریت ژورنال و نیویورک تایمز منتشر کرده و گزارش های زیادی درباره کشورهایی مثل هند، ترکیه، مصر، کره جنوبی و... نوشته است. او از سال 2006 تا 2008 نیز ویراستار نشریه بین المللی هرالدتریبیون بود.

«معیوب ها» اولین رمان رکمن و درواقع گام اول او برای ورود به عرصه ادبیات داستانی بوده است. این رمان در سال 2010 منتشر شد و خیلی زود با اقبالی زیاد روبرو شد و به زبان های متعددی ترجمه شد. مترجم کتاب در بخشی از مقدمه کوتاهش جمله ای از رکمن درباره تاثیرپذیری اش از نویسندگان بزرگ آورده و رکمن در اینجا درباره رویای قدیمی اش می گوید: «رویای جوانی من این بود که مثل کسانی باشم که نه تنها نویسندگان خارق العاده ای بودند، بلکه زندگی تاثیرگذاری هم داشته اند، کسانی مثل ارول، کوستلر و چخوف».

رمان معیوب ها، درواقع محصول کار روزنامه نگاری رکمن است. در این رمان، زندگی چند آدم روایت می شود که اگرچه هر یک در گوشه ای از جهان هستند اما می خواهند در کنار هم و در رم روزنامه ای منتشر کنند. روایت رمان روایتی رئالیستی همراه با ریتمی تند و پرشتاب است. آدم های رمان، هرکدام در زندگی هایشان با ماجراهای متفاوتی روبرو می شوند و این اتفاقات گاه آن ها را به هم نزدیک می کند و گاه دور. «فساد»، «خبر» و «سلطه» از مضامینی هستند که در این رمان مورد توجه رکمن بوده اند. در بخشی دیگر از رمان می خوانیم: «سیلی از تماس های آشفته، از روزنامه در رم سرازیر بود: باز هم یک سردبیر موقت دیگر استعفا کرده بود و دیگر هیچ کس مسئول نبود. بعد از سال ها مسامحه بوید بایست دست به کار می شد. بازدید قبلی اش از روزنامه به زمانی برمی گشت که هنوز از ییل فارغ التحصیل نشده بود. آن زمان توی هتلی واقع در رم مستقر شده بود، چون دل این را نداشت که عمارت خالی پدرش را ببیند. این بار شجاع تر بود. اما به محض ورودش به خانه روی دنده چپ افتاد. انگشتش را مارپیچی روی قالب یکی از نقاشی ها کشید و مسیری مارپیچ میان غبار درست کرد. فایده این نقاشی ها چه بود؟ زنی با گردن بلند و مسخره... جوجه ای در حال پرواز. کشتی شکسته. این چیزها اصولا باید روی ساختمان بوده باشند... آت هیچ وقت پولش را خرج چیزهای تزیینی نمی کرد. بوید برای این که زحمت دیدن پیشخدمت ها را به خود ندهد، به آن ها زنگ زد و دستور داد تا عمارت را از بالا تا پایین گردگیری کنند. ضمنا، روی نقاشی ها رو هم بپوشونین. کرکره ها را باز کرد. اصولا پدرش باید از همین جا، از لای همین نرده ها به بیرون، به این گذرگاه خلوت، نگاه می کرده. فکر کردن به این که آت... بدون درنظرگرفتن باقی مال واموال خانوادگی... از هیچ به این خانه تماشایی رسیده؛ برایش حیرت انگیز و درعین حال تحقیر آمیز بود. بوید اتاق نشیمن را بررسی کرد؛ سقف بلند سبک روکوکو، فرش های کهنه مشرق زمین، کتابخانه ها و تلفن قدیمی اش که به دیوار نصب شده بود. این اتاق وقتی پدرش در آن گام برمی داشته چقدر مجلل بوده! بوید می توانست تصور کند که آت روی فرش ها رد می شود و به سمت طبقه بالا می رود. بوید همیشه این جوری پدرش را تصور می کرد... همیشه در حرکت». «ظهور و سقوط قدرت های بزرگ» رمان دیگری از رکمن است که مدتی پیش منتشر شد.