آرشیو چهارشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۷، شماره ۴۱۳۱
هنر و ادبیات
۱۵
ادبیات جهان

انتشار نامه های نلسون ماندلا از زندان

قهرمان زمانه ما

چارلین هانترگالت مترجم: بهار سرلک

فوریه 1990 وقتی نلسون ماندلا از زندان آزاد شد، ده ها روزنامه نگار و فیلمبردار از سراسر جهان راهی آفریقای جنوبی و سپس رهسپار جاده خاکی خانه او در سوتو شدند. من هم در میان آنها بودم. همه ما یک هدف مشترک داشتیم: ماندلا دریچه ای به روی 27 سال زندگی در زندان به ما بدهد و از اهداف آتی اش بگوید. ماندلا که از سال 1962 روانه زندان شده بود هیچ تجربه ای از نشستن جلوی دوربین تلویزیونی نداشت اما برخلاف این موضوع او ساعت ها با کت وشلوار و کراوات مثل همیشه آرام نشسته بود.

سرانجام در پایان آن روز گرم نوبت من فرارسید. سوالم را با تلاش برای باز کردن دری آغاز کردم که هیچ کدام از روزنامه نگاران در گشودن آن در موفق نبودند. به او گفتم سال های جوانی ام در دوره جدایی نژادی امریکا و پیش از جنبش حقوق مدنی گذشت و به نوعی فکر می کنم این تجربیات با کشمکش هایی که او با آپارتاید داشته همخوانی دارند. قبل از اینکه جمله ام تمام شود، چشم های ماندلا درخشید و برای نخستین بار در آن روز نگاهی جزیی به زندگی درون زندانش انداخت. او گفت: «آه، خانم مایا آنجلو را می شناسید؟» سرم را تکان دادم و او رفتار محتاطانه اش را برای چند لحظه کنار گذاشت و گفت: «وقتی در زندان بودیم همه ما کتاب های او را می خواندیم.»

این موضوع تنها چیزی بود که در مورد ماندلا و همه زندانیان سیاسی که با او در جزیره روبن در حبس به سر می بردند به من و باقی روزنامه نگاران گفته شد. دفعه دوم که به آفریقای جنوبی سفر کردم ماه مه 1994 و چند روز پیش از سوگند یاد کردن ماندلا در مراسم ریاست جمهوری بود و من برای پیدا کردن و مصاحبه با برخی از زندانیان سابق جزیره روبن پرس وجو می کردم. یکی از دوستان آنها به من گفت: «می دانی، این آدم ها بین خودشان فقط درباره سال های بعد از زندان حرف می زنند.»

اما در نهایت ماندلا آن سال ها را شرح داد: او در خودنگاره ماندگارش با جزییاتی تصویری این سال ها را توصیف کرد. والتر سیسولو و احمد کاترادا او را ترغیب کردند در زندان کتاب «راه دشوار آزادی» را بنویسد. اما حالا در یکصدمین سالروز تولد او، کتاب «نامه های زندان نلسون ماندلا» حاوی 255 نامه دست نوشته منتشر شده است که احساسات، دلشکستگی ها و منابع الهام او را از زمان زندانی بودنش بکر و دست نخورده به معرض نمایش می گذارد: او ابتدا به زندان جزیره روبن سپس به زندان پولزمور خارج از کیپ تاون و سرانجام در سال 1988 به زندان ویکتور ورستر نزدیک شهر پارل رفت. در این زندان بود که با مقامات دولتی وارد مذاکره شد و خیلی زود آزادی اش رقم خورد.

این کتاب خواننده را با دقیق ترین شواهد به دست آمده از تکامل فکری ماندلا و تبدیل او به یکی از قهرمانان زمانه ما به دست می دهد. جمع آوری این کتاب 10 سال برای وسم ونتر، روزنامه نگار و نویسنده اهل آفریقای جنوبی زمان برد. او این نامه ها را از منابع مختلف به دست آورده است. اغلب این نامه ها ماندلا را همسری دوست داشتنی و پدر باملاحظه پنج فرزند به تصویر می کشند. این کتاب تلاش او را برای در ارتباط ماندن با خانواده اش نشان می دهد.