آرشیو چهارشنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۷، شماره ۴۳۷۷
تاریخ و اقتصاد
۳۰

گفته ها

حسین پاشاخان سرتیپ مراغه ای حکایت می کرد که در رکاب مرحوم عباس میرزا نایب السلطنه در محاصره و یورش قلعه امیرآباد زخم گلوله برداشته بودم در چادر خود در بستر افتاده، نایب السلطنه به روش سرداران بزرگ، خود با اطبای فرنگی و ایرانی مخصوص در اردو گردش و حتی به سربازان مجروح وارسی می کرد به چادر من آمد، احوال پرسی و دلجویی کرد و زخم مرا که در شانه بود، طبیب و جراح مخصوص ولیعهد دید و به من اطمینان داد که زخمت علاج پذیر است، به بالینم نشست و فرمود چه می خواهی؟ به ادب گفتم: سلامت ولیعهد. گفت موقع تعارف و تملق نیست. هزار تومان نقد به من انعام فرمود و یکی از قرای معتبر مراغه را که وقتی اظهار میل و تقاضای قبول کرده بودم به من بخشید گفتم مرحمت و عنایت فوق انتظارم بود اگر به جای این دو احسان یک پاره نقره بدهید که در سینه ام بدرخشد بر من گواراتر است. نایب السلطنه برخاست و فرمود اگر زخم تو از پشت نبود مضایقه نمی کردم. خدمت امروزی همین قدر جایزه داشت که دادم.

منبع: برگرفته از خاطرات سیاسی امین الدوله استخراج از هومن صدیقی.