آرشیو پنجشنبه ۱۱ امرداد ۱۳۹۷، شماره ۴۱۵۰
صفحه آخر
۱۶
در حوالی ادبیات

داستان یک مومیایی

اسدالله امرایی

«اسم من بردیا است که شما مرده اش می پنداشتید!» مومیایی، فریادزنان حضورش را اعلام کرد، با این ادراک شوم، که از نظر همگان غایب شده است و در تابوت به گور خود می رود. حضور او در تابوت بود یا در وسوسه «جانشین» یا در ذهن آنانی که پی موکب عزا بودند؟ حافظه ای زنده، برای هستی خود می طلبید. فریاد زد «من اینجا هستم، ببینید!»

موکب می گذشت و مردمان از پی او می گذشتند: کسی را پروای آن فریاد خاموش، آن حضور غایب، آن وجود از هزاره ها برگذشته و اینک بر باد شده، نبود...فکر می کنم، یکی از این نظامی های بی حوصله قدرت طلب بوده که با چند نفر مسلسل به دست رفته بالای سر رییس، مردک گفته، تو به اعتبار سر نیزه من حکومت می کنی، حالا چرا خودم حکومت نکنم.»

جوان کوتاه قامتی که تا اکنون ساکت بود، دست هایش را از جیب درآورد، در هوا تکان داد و گفت «همه شان سروته یک کرباسند. برای ما چه فرقی می کند؟ هر کس می آید، می خواهد دنیا، جامعه، مردم را به قالب افکار و سلیقه خود بریزد. این می رود، یکی دیگر می آید، همه هم خود را برترین و بهترین می خوانند...»چاپ نخست رمان مومیایی اثر جواد مجابی در موسسه انتشارات نگاه منتشر شده و به بازار کتاب آمده است.

جواد مجابی را نمی توان در یک قالب تعریف کرد: شاعر، پژوهشگر، روزنامه نگار، طنزپرداز و داستان نویس، منتقد هنری و نقاش. اما همه اینها همه بخشی از هنرهای اوست. مجابی دکترای اقتصاد دارد اما خودش ترجیح می دهد شاعر بماند. از جواد مجابی تاکنون نزدیک به سی مجموعه شعر، نه اثر در زمینه طنز، ده رمان. هفت مجموعه داستان کوتاه و ده ها اثر در حوزه نقد و پژوهش به چاپ رسیده است. بیش از یک دهه فعالیت رسانه ای دارد از روزنامه اطلاعات تا سردبیری مجله هایی همچون دنیای سخن.

از داستان کوتاه گرفته تا رمان و کتاب کودکان در پرونده قلمی او به چشم می خورد. داستان های کودک خیلی مهم است و نویسنده ای که قادر باشد به زبان کودکان دست یابد و در قصه هایش تفکر کودک را برانگیزد بی تردید توفیق بزرگی نصیبش شده است.