آرشیو چهارشنبه ۲۴ امرداد ۱۳۹۷، شماره ۴۱۶۱
صفحه آخر
۱۶
دمی با قدما

بهشت همچون کف دست...

رضا ضیاء

گویند که: دوزخی بود عاشق و مست قولی است خلاف و دل در او نتوان بست/گر عاشق و مست دوزخی خواهد بود/ فردا بینی بهشت همچون کف دست

استاد همایی این رباعی را با صورت بالا آورده اند، در حالی که در نسخه بدل همین کتاب، «گویند که دوزخی بود مردم مست» آمده که پیداست اصیل ترست. مصراع دوم نیز «حرفی است خلاف» آمده که محل تامل است، چون «حرف» به معنی عبارت نیز شواهد متعدد دارد، از جمله شعر مشهور حافظ: «آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است». مصراع چهارم نیز در همین نسخه «فردا نگری بهشت...» است که باز ترجیح دارد. استاد همایی که معتقد به جعلی بودن نسخه کمبریج بوده، در حاشیه نوشته اند «عبارت» کف دست «کنایه از خالی و تهی از تعبیرات قدیم پیش از قرن ششم به نظر نمی رسد و باین جهت و نیز به قراین و امارات لفظی و معنوی دیگر ظاهر این است که در انتساب این رباعی به حکیم خیام جای شک و تردید باشد» و سپس نتیجه گرفته اند که به دلیل وجود این رباعی در نسخه «پیرپاسگال/کمبریج» احتمالا این نسخه جعلی است. (ص 89) بنده کاری به جعلی بودن یا نبودن این نسخه ندارم (که گویا قطعا جعلی است) ولی می افزایم که در کتاب نزهه المجالس (رباعی 252) این رباعی با این صورت به نام «پسرخطیب گنجه» آمده است:

گویند بهشت را کجا یابد مست/ وز دوزخ، آزاد که بتواند جست/گر میخواران جمله به دوزخ باشند/ پس بنمایم بهشت را، چون کف دست

گویا رباعی منسوب به خیام، «باز سازی» همین رباعی است، ولی به هرحال آنجا هم «کف دست» به همین معنی به کار رفته است و می دانیم که پسرخطیب گنجه را شوهر مهستی (قرن 5 و6) گفته اند و لذا نظریه استاد همایی درباره عدم کاربرد این ترکیب، درست به نظر نمی رسد. کمال اسماعیل (قرن 6 و7) نیز «کف دست» را به همین معنی به کار برده است: صدر احرار، شهاب الدین ای گاه سخا کان و دریا شده از دست کفت چون «کف دست» (دیوان کمال اسماعیل، ص 537).