آرشیو دوشنبه ۲۹ امرداد ۱۳۹۷، شماره ۴۱۶۵
صفحه آخر
۱۶
تماشاچی

در کمین هم نشسته ایم

اسماعیل امینی

1- خبرنگاری جوان، تماس گرفته و پشت تلفن می پرسد: نظر شما درباره جایزه ای که به فلان مجموعه شعر از فلان شاعر معاند داده اند، چیست؟

می گویم: شما متخصص حقوقی و قضایی هستید یا خبرنگار؟ از کجا می دانید که ایشان معاند است؟ ایشان استاد دانشگاه است و سال هاست که در دانشگاه تدریس می کند؟ می گوید: به هر حال نباید به کتاب افرادی از این قبیل جایزه بدهند. می گویم: کدام قانون یا کدام مرجع قضایی و قانونی، او را از دریافت جایزه محروم کرده است؟ آن خبرنگار جوان البته، مقصر نیست. او از بازیگران مجادلات سیاسی آموخته است که انواع برچسب های آماده و القاب ناخوشایند را برای دیگران به کار ببرد.

2- چند بازیگر مشهور سینما، درباره موضوعات روز نظرشان را بیان کرده اند. در فضای مجازی غوغایی به راه افتاده که چرا کسی نیست حساب اینها را برسد تا جرات نکنند که بگویند در این مملکت آزادی بیان نیست؟ غوغاییان فضای مجازی هم مقصر نیستند، آنها خیال می کنند که آزادی بیان، یعنی آزادی سخن گفتن مطابق پسند ایشان، چون مطمئن هستند که صد درصد حق با آنان است.

3- در یک جلسه نقد ادبی، چند نفر درباره موضوعات ادبی نظرشان را گفته اند، موج خبری به راه افتاه است که سخنرانی عناصر ضدانقلاب در یک موسسه دولتی.

موج آفرینان خبری البته کاری به کار نقد ادبی ندارند. از نظر آنها افراد به مجاز و غیرمجاز تقسیم می شوند و طبعا افراد غیرمجاز حق ندارند در جلسات ادبی حرف بزنند.

4- زمانی مشهور شده بود که مردم ایران، همگی از طبابت، سررشته دارند. کافی است در یک جمع یک نفر بگوید که سردرد دارم. هر کس برایش، نسخه ای تجویز می کند و با اطمینان می گوید که روش درمانی او بهترین روش است.

شاید در روزگاری نه چندان دور نیز وقتی آیندگان از این روزگار حرف می زنند، بگویند: زمانی بود که در ایران، بیشتر مردم خیال می کردند که قاضی و دادستان و حقوقدان و حتی مامور اجرای احکام هستند.