آرشیو یکشنبه ۱۱‌شهریور ۱۳۹۷، شماره ۴۱۷۳
صفحه آخر
۱۶
روشنایی های شب

وضعیت آخر

حسن لطفی

همکاری داشتم که خبر خوب برایش خبری بود که نفعی شخصی در آن باشد و سودی از آن به خودش و نزدیکانش برسد. اهل اعتراض و یقه گیری هم بود. صدای بلندی داشت و به قول خودش تا حقش را نمی گرفت ول کن ماجرا نبود. حقی که گاهی اوقات هیچ عقل سلیم و عادلی به او نمی دادش. البته این به معنای دست خالی ماندنش نبود. بیشتر وقت ها از آنجایی که خیلی ها می خواستند شر را بخوابانند او به قول خودش حقش را می گرفت. با آنکه هیچ شباهت ظاهری و اخلاقی بین او و اسفندیار رحیم مشایی نیست از وقتی عکس لباس پرانی اسفندیار رحیم مشایی را در روزنامه اعتماد دیده ام بعد از مدت ها به یاد آن همکار و کتاب وضعیت آخر نوشته تامس ای هریس افتاده ام. در اینکه اسفندیار رحیم مشایی نیز مثل آن همکارم حق اعتراض و یقه گیری دارد شکی ندارم. اعتراض حق مسلم هر انسانی است. حتی اگر آن اعتراض دلیل موجهی هم نداشته باشد باید به آن توجه کنیم. اما اینکه این آدم تبدیل به نماد اعتراض و تظلم خواهی شود کمی عجیب است. عجیب تر از آن این است که یکی دیگر که همانند اسفندیار و آن همکارم آدم را به یاد کتاب وضعیت آخر می اندازد از او طوری حرف بزند انگار درباره ماندلا، چه گوارا و... حرف می زند. برای اینکه رمز و رازی باقی نماند، با آنکه می دانم نام نفر سوم خیلی سریع به ذهن تان رسیده است، اسمش را بگویم و بروم سراغ کتاب وضعیت آخر. نامش محمود احمدی نژاد یا به تعبیر بقیه دور و بری هاش که آدم را به یاد آن همکارم می اندازند، معجزه هزاره سوم است. فردی که مصداق بارز آن افرادی است که شخصیت شان به گونه ای شکل گرفته که معتقدند خودشان خوبند و دیگران بد، خودشان حق دارند از چراغ قرمز رد شوند اما دیگران باید وقت عبور از چراغ سبز هم از آنها اجازه بگیرند. اما... بگذریم.