آرشیو شنبه ۱۷‌شهریور ۱۳۹۷، شماره ۴۴۱۸
تاریخ و اقتصاد
۳۰
نمایه

ماشاءالله بر این سیاست و کیاست!

روز بعد یا چند روز دیگر نخست وزیر آشتی ملی – جعفر شریف امامی – به دفتر ما تلفن کرد. به هر تقدیر وقتی گوشی تلفن را برداشتم، شریف امامی از آن سوی سیم، گفت: «آقا این چه وضعی است؟ مگر آشتی ملی نیست؟ من شریف امامی هستم؛ اما نه شریف امامی دیروز. من عوض شده ام.» لابد منظورش این بود که برخلاف قبل، جلاد شده ام. چون در زمان جمشید آموزگار، دامنه کشتار ها این قدر وسیع نبود و این گونه نبود که مردم موقع خروج از مجلس سخنرانی به رگبار بسته شوند. بعد شریف امامی گفت: من کمترین اطلاع استحضاری از قضیه ندارم؛ اما حاضرم پیگیری کنم و در اولین فرصت به شما اطلاع دهم. اگر ممکن است شما تلفن اختصاصی خودتان را در اختیار من بگذارید تا من با شخص حضرتعالی تماس بگیرم.

روز بعد حدود ساعت هفت و نیم، گویا مجددا با دفتر تماس گرفته می شود و آقای الهی و دوستان دیگری که آنجا بودند، گوشی را بر می دارند. به من اطلاع دادند که از دفتر نخست وزیری با شما کار دارند. وقتی گوشی را برداشتم، دیدم آقای شریف امامی با صدایی لرزان که در عین حال سعی می کند مطمئن نشان دهد، گفت: همان طور که دیشب عرض کردم که نباید خبر کشتار مورد ادعای شما، صحت داشته باشد، الان با کمال اطمینان به عرض شما می رسانم که یک قطره خون هم از دماغ کسی نریخته است. گفتم: به به! ماشاءالله بر این استعداد! و ماشاءالله بر این سیاست و کیاست! و ماشاءالله بر این شریف بودن و امامی بودن! همه اینها مبارکت باشد!

واقعا شما نمونه عجیبی هستی! من 9 تا جنازه به چشم خودم در مسجد اباذر دیدم و شمردم. دو تا جنازه هم در بیمارستان شفا واقع در سه راه ژاله مشاهده کردم. تازه جنازه های دیگری هم بوده که به خانه ها برده اند. آن وقت شما چگونه می گویید که قطره خونی نریخته است؟ شریف امامی گفت: من الان متن گزارش ها را برای شما می خوانم. گفتم: نه، لازم نیست. وقتی خود شما که گزارش دهنده هستید، چنین خلافی را به عنوان نخست وزیر و طراح آشتی ملی اعلام می کنید، چه انتظاری از زیردستان شما می توان داشت. آنها یک مشت ساواکی کشنده و مامور انتظامی خونریز یا عضو به اصطلاح کمیته زیرزمینی هستند که این جنایت ها را مرتکب شده اند. اینها طبیعتا از مقام مافوقشان دستور داشته اند. ماحصل اعتراض و ایرادی که ما به طرح آشتی ملی داشتیم به همراه موضع گیری های دیگر ما درخصوص دیگر مسائل جاری کشور، در همان روز ها در روزنامه کیهان و اطلاعات به چاپ رسید.

- از خاطرات یحیی علامه نوری، به نقل از فصلنامه انقلاب اسلامی، پاییز 1378