آرشیو چهارشنبه ۲۱‌شهریور ۱۳۹۷، شماره ۶۸۷۴
بچه های کوچه پشتی
۱۶

هیولایی در اتاق خواب

تا به حال موقع خواب از اینکه ممکن است تمساحی زیر تختخواب تان باشد یا یک اسکلت پشت پنجره اتاق تان ظاهر شود، ترسیده اید؟

چرا شب ها اینجور می شود؟ توی روز خیلی شجاع هستیم و از چیزی نمی ترسیم. واقعیتش این است که روزها بیشتر به مسائل روزمره فکر می کنیم و زیاد حواس مان به نگرانی هایی که داریم، نیست.

چیزهایی هست که ما را نگران می کند. مثلا اینکه امسال باید به مدرسه جدیدی برویم یا اینکه قرار است صاحب خواهر یا برادر جدیدی بشویم. تمام اینها ممکن است ما را نگران کند. موقع تاریکی نگرانی هایمان بیشتر می شود و در ذهن مان به صورت هیولا، دیو و غول درمی آید.

ما فکر می کنیم بزرگ ترها هم مثل خودمان از هیولاها می ترسند اما آنها یادشان رفته که در کودکی از دیو و هیولا می ترسیده اند. به خاطر همین درست متوجه نمی شوند ما چه می گوییم و چرا می ترسیم. فقط می گویند برو و در اتاقت بخواب. اینجور وقت ها ما از دست شان عصبانی می شویم و این باعث می شود که بیشتر از موجودات خیالی بترسیم.

بعضی وقت ها هم از چیزهایی که در کتاب داستان، فیلم و سریال می بینیم، می ترسیم چون فکر می کنیم آنها واقعی هستند. پدر و مادرها اما یادشان می رود که ما فکر می کنیم هیولاهایی که در فیلم ها می بینیم واقعی هستند و برای همین اجازه می دهند ما آن فیلم ها را ببینیم و بیشتر بترسیم.

آنها باید به ما بگویند هیولاها واقعی نیستند اما گاهی خودشان ما را با آن هیولاها می ترسانند. ما دوست داریم پدر و مادرمان با ما آنقدر حرف بزنند تا آرام شویم و از چیزی نترسیم.