آرشیو سه‌شنبه ۱۳‌شهریور ۱۳۹۷، شماره ۳۲۳۵
صفحه اول
۱
سرمقاله

اروپا در چالش سرنوشت برجام و ترامپ

سید علی خرم

با روی کارآمدن دونالد ترامپ در سال 2017، موجی از معضلات متعدد و گوناگون، پهنه جهان را دربر گرفت. ابتدا جهان حرکات عجیب وغریب ترامپ را فقط به پای بی تجربگی و خودشیفته بودن او گذاشت ولی کم کم همگان متوجه شدند در کنار این خصوصیات، عده ای تندرو در آمریکا دارند نظام فکری دونالد ترامپ را شکل می دهند و هدایت می کنند. این مکتب فکری، ساده انگارانه درصدد فروریختن نظم جهانی برآمده است که پیشینه آن به سال 1945 و پایان جنگ دوم جهانی می رسد و در نگاه کلان، برای احترام به تمامیت ارضی و حاکمیت ملی کشورهای عضو جامعه بین المللی، به کنفرانس وستفالی در قرن هفدهم برمی گردد. در پرتو همین دو پیشینه بود که جهان سعی کرد صلح و امنیت را به ویژه بعد از جنگ دوم جهانی یعنی به مدت 73 سال حفظ کند. اگرچه در دوران اتحاد جماهیر شوروی، جهان، دوقطبی اداره می شد ولی با فروپاشی شوروی، ابتدا حرف وحدیث راجع به نحوه اداره جهان و «پایان تاریخ» مطرح شد ولی خیلی زود صاحب نظران و سپس رهبران آمریکا متوجه شدند به تنهایی قادر نیستند جهان را اداره کنند و باید در یک تعادل چندقطبی ولی به رهبری آمریکا به اداره جهان بپردازند. در این سه دهه روسای جمهور آمریکا تلاش کرده اند رهبری آمریکا را در همین سطح حفظ کنند تا اینکه سروکله ترامپ پیدا شد و مکتبی در آمریکا پشت سر او گرد آمد تا آمریکا، جهان را نه چندقطبی بلکه به صورت تک قطبی اداره کند. اگر ترامپ بر موج بسیاری از مسائل جهان سوار می شد و با امکانات عظیم آمریکا، گوی سبقت را از سایر قدرت ها می ربود، شاید در اداره جهان به صورت تک قطبی تا حدودی موفق می شد ولی به خاطر همان بی تجربگی و خودشیفتگی، راه تخریب ساختار و نظام بین المللی را در پیش گرفت و تصور داشت برای سال ها در عرصه سیاسی باقی خواهد ماند تا پس از تخریب، به بازسازی جهان به نحوی که مایل است، بپردازد. تجربه تخریب عراق و موفق نبودن آمریکا در بازسازی آن که تاکنون 16 سال طول کشیده، شاهد این گفتار است که تخریب، ساده و کم مدت است ولی بازسازی بسیار گران و زمانبر است و مدیریت قوی و همه جانبه می خواهد. این وضعیت ترامپ، بیش از همه، متحدان اروپایی را متاثر و متالم کرده زیرا اروپایی ها برای 70 سال عادت کرده بودند در کنار آمریکا و حتی پشت سر این کشور در عرصه اقتصاد، سیاست، امنیت و نظامی ظاهر شوند و نقش برادر بزرگ او را پذیرفته بودند. اما دونالد ترامپ آشکارا سیاست خود را در جهت فروپاشی اتحادیه اروپا اعلام کرد و امانوئل مکرون را رسما تشویق کرد از اتحادیه اروپا خارج و با آمریکا متحد شود. همچنین از تلاش های خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا حمایت و از تاخیر خانم ترزا می در خروج از این اتحادیه انتقاد کرد تا جایی که در آستانه سفر رسمی خود به بریتانیا، از بوریس جانسون وزیر خارجه مستعفی انگلیس که از رهبران معتقد به خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا به شمار می رود، در مقابل ترزا می، حمایت رسمی کرد که این میزبان نوازی در جهان عجیب و بی نظیر است! اکنون اروپا دریافته دشمن اصلی وحدت و یکپارچگی اروپا همانا دونالد ترامپ است و اگر دیر بجنبد، ترامپ بقیه ساختارهای اروپا و جهان را ویران می کند. اما اروپا هنوز با تصمیم گیری و برداشتن گام های اساسی در مقابل ترامپ فاصله دارد زیرا نمی داند آیا ترامپ با افتضاحی که در همکاری مخفی با روسیه در انتخابات به بار آورده، کماکان بر مسند قدرت باقی خواهد ماند یا توسط مجلسین نمایندگان و سنا استیضاح خواهد شد؟

پاسخ این سوال تا حدودی در انتخابات میان دوره ای مجلس نمایندگان در نوامبر جاری روشن خواهد شد که آیا دموکرات ها می توانند اکثریت مجلس نمایندگان و یک سوم سنای آمریکا را به دست آورند؟ اگر چنین شود، شرایط برای استیضاح دونالد ترامپ فراهم می شود و حداقل ترامپ از ورود به دوره دوم ریاست جمهوری باز خواهد ماند. از همین منظر، اروپا در قبال توافق هسته ای ایران و اینکه آیا باید رسما بر سر برجام، وارد مخالفت با رئیس جمهور آمریکا شود یا با وی مدارا کند، بلاتکلیف باقی مانده است. اروپا خود را در قبال یک توافق بین المللی که خودش بیشترین سهم در مذاکرات و به پایان رساندن آن را داشته است، متعهد می داند و این تعهد نه به خاطر ایران بلکه به خاطر حفظ میراث جهانی و تاریخی اتحادیه اروپاست. اروپا نمی خواهد بی دلیل از یک توافق که اعتقاد دارد تضمین کننده صلح و امنیت جهانی است، خارج شود و بعدها تاوان آثار و تبعات آن را بدهد؛ این هم نه به خاطر ایران بلکه به خاطر حفظ مواریث اروپاست. اینکه ایران یک بازار جذاب 80 میلیونی است یا تجارت اروپا با ایران می تواند به چندده میلیارد دلار برسد، اجزای کوچکی در اهداف اتحادیه اروپا به شمار می رود. از سوی دیگر ایران هم به نوعی دیگر مورد ضرب وشتم سیاسی و اقتصادی دونالد ترامپ قرار گرفته و نه تنها ایران بلکه روسیه، چین، ژاپن، کره، کانادا، ترکیه و بسیاری از کشورها متحمل تبعات سیاست های ترامپ شده اند. پس ایران باید با درگیرکردن ظرفیت های جهانی به مشکل خود با ترامپ بپردازد و در همین ظرفیت هم به دنبال راه حل باشد. به عبارت دیگر تاخیر های اروپا را متوجه شود ولی با محکم کردن بندهای خود با اروپا، هم اروپا را در چالش خود با دونالد ترامپ یاری برساند و هم از ظرفیت اصولی اتحادیه اروپا برای مقابله یا مهار ترامپ استفاده کند.