آرشیو شنبه ۲۴‌شهریور ۱۳۹۷، شماره ۴۴۲۴
تاریخ و اقتصاد
۳۰

گاهشمار

تاریکخانه ای که روشنی می بخشد

تصورش سخت است که سینما را مدیون مظفرالدین شاه، این شاه بی عرضه و بی خاصیت قاجاری باشیم. مظفرالدین شاه، دریکی از سفرهای فرنگش به همراه میرزا ابراهیم خان عکاس باشی، پنج سال بعد از اختراع سینما توسط برادران لومیر، با سینماتوگراف آشنا شد و چنان مسحور و شیفته این جادوی عجیب شده بود که سریعا و بعد از بازگشت به ایران دستور تهیه یک دوربین را داد. خلاصه آنکه در تاریخ 21 شهریور سال 1279، سینما رسما در ایران آغاز به کارکرد. تاریخی که در جشن بزرگ سینمای ایران در سال 79 به نام روز ملی سینما تعیین شد.

تا سال 1309 که آوانس اوگانسیان، «آبی و رابی» را ساخت هیچ فیلم سینمایی در ایران ساخته نشد و اندک سینماهایی که در گوشه و کنار کشور تاسیس شده بودند به نمایش فیلم های مطرح سینمای جهان اقدام می کردند. دلیلش هم ساده است؛ جامعه سنتی ایرانی هنوز آماده پذیرش سینما نبود. سینماگر به چشم همان مطرب روحوضی شناخته می شد و فیلم سینمایی جادویی شیطانی. اوگانسیان بعدازاین فیلم نتوانست در سینما موفقیتی داشته باشد. سعی کرد مدرسه ای برای آموزش سینما به بانوان تاسیس کند که نشد، دومین فیلمش، «حاجی آقا، آکتور سینما» هم با شکست در گیشه مواجه شد و موجبات ورشکستگی وی را فراهم آورد. اگر می خواهید بدانید چرا سینما در روزهای ورودش به ایران این همه دچار بی مهری شد، همان «حاجی آقا، آکتور سینما» را ببینید. پاسخ همه سوال هایتان همان جاست.

آن قدر که این روزها سینما برایمان پدیده ای معمولی و در دسترس است کمتر فکر می کنیم که چه خون دل ها خورده شده است تا به اینجا برسیم. کسی نمی داند مزار عبدالحسین سپنتا، خالق اولین فیلم ناطق ایرانی، «دختر لر» یا آن طور که مردم این فیلم را می شناختند، «جعفر و گلنار» ویران شده است و کسی خبری از آن نمی گیرد. کسی نمی داند که دختر لر، روح انگیز سامی نژاد، اولین بازیگر زن سینمای ایران به خاطر ایفای نقش گلنار، چه مصیبت ها که نکشید و درنهایت هم در تنهایی و بی کسی از دنیا رفت. بیایید برای یک بار هم شده، سری بزنیم به صندوق خانه تاریک و غبارگرفته سینمای ایران. ببینیم، امیر نادری ها، خسرو سینایی ها و سهراب شهید ثالث ها از کجا آمدند، شاید بتوانیم نسل بعدشان را بشناسیم.

بخشی از یک یادداشت به قلم ساناز رمضانی

زرین کوب، مورخ روزگاران

استاد عبدالحسین زرین کوب، محقق و مورخ زبردست معاصر 24 شهریور 1378 در سن 77سالگی درگذشت. او از سال 1335 با رتبه دانشیاری کار خود را در دانشگاه تهران آغاز کرد و عهده دار تدریس تاریخ اسلام، تاریخ ادیان، تاریخ کلام و تاریخ تصوف در دانشکده های ادبیات و الهیات شد.

دکتر زرین کوب چندی نیز در «دانشسرای عالی تهران» و «دانشکده هنرهای دراماتیک» به تدریس پرداخت. وی از سال 1341 به بعد، در فواصل تدریس در دانشگاه تهران، در دانشگاه های آکسفورد، سوربن، هند و پاکستان و در سال های 1347 تا سال 1349 در آمریکا به عنوان استاد مهمان در دانشگاه های کالیفرنیا و پرینستون به تدریس پرداخت. زرین کوب در زمینه طرح مهرها، سکه شناسی و وقف نامه ها در دوره های مختلف تاریخی نیز صاحب نظر بود. از او ده ها اثر ارزشمند در حوزه های ایران شناسی، ادیان و ادبیات و اسطوره باقی مانده است. از جمله آثار تاریخی او می توان به «تاریخ ایران»، «تاریخ ایران بعد از اسلام»، «تاریخ مردم ایران (2 جلد)» و «روزگاران» اشاره کرد.

راوندی؛ پدیدآور تاریخ اجتماعی ایران

مرتضی راوندی، پژوهشگر و مورخ نامی معاصر و نویسنده کتاب 10 جلدی تاریخ اجتماعی ایران 23 شهریور 1378 در 86 سالگی چشم بر جهان فروبست. مرتضی راوندی از جوانی و هنگامی که در زندان بود با همت شخصی و با نیت تهیه تاریخ جامع زندگی «مردم ایران»، پژوهش و فیش برداری از منابع گوناگون داخلی و خارجی را آغاز کرد.

به باور راوندی، تاریخ ایران همواره بر پایه اقدامات سلاطین و امیران نوشته شده و باید کتاب هایی نوشته شود که موضوع آنها زندگی مردم عادی باشد. تاریخ فقط شرح اقدامات شاهنشاهان و برگزیدگان و حکایت فتح و شکست در جنگ های کوچک و بزرگ نیست. نخستین دوره تاریخ اجتماعی در 1340 و در سه جلد از سوی انتشارات امیرکبیر منتشر شد. در پی استقبال خوانندگان راوندی با تقسیم بندی موضوعی کتاب دست به تدوین مجدد و انتشار تاریخ اجتماعی ایران زد. راوندی خود درباره کتاب «تاریخ اجتماعی ایران» گفته است: واقعیت این است که ما تاریخ ملی نداشتیم. تاریخی که نمودار زندگی مردم این مملکت باشد، وجود نداشت و تقریبا از قبل و بعد از اسلام تاریخ بر پایه قدرت فرمانروایان و پادشاهان نوشته شده بود. لازم بود بالاخره با تحولات ایجادشده در دنیا، در ایران هم توجهی به وضع مردم مملکت، سوابق اجتماعی، مبارزات آنها، اصول عقاید و افکار و... شود. در فرصت های مناسب اشخاص ذی صلاحیت اظهارنظر کنند تا تاریخ واقعی ملت ایران به رشته تحریر درآید و ضبط شود. این است که من در فرصت هایی که پیش می آمد یادداشت هایی برداشتم و به تدریج به شکل تاریخ اجتماعی ایران درآمد.